• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03


شعر سینه زنی شهادت حضرت قاسم بن حسن( اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا)

1155
-1

اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
شبیه بارون می مونه لطافت گریه تو
دلم رو آتیش میزنه نجابت گریه تو
چه جوری آروم بگیرم تو ماتم شادی تو
می مونه داغت به دلم تو روز دامادی تو
تو سفره ی عقدت،فرشته پر پر زد
باباتو دیدم که،به خیمه ها سر زد
وقتی دلتنگ می شدم برای بابای تو
نگام و می دوختم فقط به قد و بالای تو
اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
مگه نمی بینی عمو چشام چه جوری می باره
نگو پس از اینهمه سال نازم خریدار نداره
حتی سر سفره ی عقد دل من آروم نمی شه
می خوام که از پیش عروس برم ولی روم نمی شه
کامم و شیرین کن مثل عسل خوردن
وقتی تو غمگینی چی بهتر از مردن
بدرقه ی راهم شده دعای اهل حرم
کِی می رسه نوبت من که قربون تو برم
اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
امانت رفته به باد لحظه ی پر پر شدنه
کشیده شد قامت تو سرت رو پای حسنه
می یاد صدای نفسات پرستوی بی نفسم
مقاومت کن با اجل تا من به دادت برسم
روی سرت خورشید ستاره می پاشه
حجله ی خونینت مبارکت باشه
تو آغوشم راحت بخواب ای دلبر ناز من
دیدی که داغت جونم و گرفته سرباز من
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
اگه یتیم گریه کنه می لرزه عرش خدا
صدای بابام می رسه عزیز بابا بیا
یه نامه آوردن که خط بابامه
بعدِ علی اکبر جونم رو لبهامه
 

  • چهارشنبه
  • 23
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 5:7
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران