• جمعه 10 فروردین 03


اشعار اربعین -( ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود )

4649
2

ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود

در این زمین پربلا ازغم عنانم می رود

از خاک اینجا بوی هجران و جدایی میرسد

گویا همین جا از تن رنجیده جانم می رود

اینجا لب خشکیده را با تیر آبش میدهند

گفتم عطش سوزم چو آتش بر زبانم می رود

اینجا مقام دیدن ذبح ذبیح اعظم است

کز داغ او شادی ز کل دودمانم می رود

اینجا من و تاریکی و غربت به هم محرم شویم

باید ببینم روی نی ماه زمانم میرود

دوران یا بنت امیرالمونمین من گذشت

وقت اسیری آمد و نام و نشانم می رود

زین پس به روی تاقه ی بی پرده میخوانم نماز

بعد از علی اکبرم دیگر اذانم می رود

من خود به چشم خویشتن باید ببینم بی کفن

روی سرم رآست به نی چون سایه بانم میرود

  • دوشنبه
  • 9
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:25
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران