• شنبه 1 اردیبهشت 03


اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) -( که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه )

853


بخوان خدای نبی را بخوان خدای خدیجه
که سفره های سحرهاست از دعای خدیجه
بگیر درس وفا را هم از وفای خدیجه

سزاست اینکه بگوئیم از صفای خدیجه
منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه
 
خدیجه همسر طاها خدیجه مادر زهرا
خدیجه بانوی والا خدیجه شیعهٔ مولا
خدیجه قبلهٔ دلها خدیجه کعبهٔ جانها

رواست اینکه بریزیم جان بپای خدیجه
منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه
 
هر آنچه داشت خدیجه فدای دین خدا کرد
تمام هستیِ خود را نثار آل عبا کرد
به غیر عشقِ پیمبر هر آنچه بود رها کرد

خوش آنکه درس بگیرد ز ماجرای خدیجه
منم گدای خدیجه شوم فدای خدیجه
 
کسی که نزدِ مقامش رسد فرشته به تعظیم
به حصر و شِعب و جفا و بلا و فِتنه و تحریم
نکرد شِکوه ز سختی، نداشت از عدویش،بیم

و در محاصره نشنید کس صدای خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه
 
اَمان ز درد فراق و اَمان ز روز جدایی
چه مادری که ز غمهای دختر است فدایی
بپای فاطمه اَش ریخت هر چه داشت،خدایی

نثار فاطمه، بارانِ گریه های خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه
 
کنار بستر مادر اَمان ز گریهٔ دختر
حدیث بیت پیمبر کجا و خانهٔ حیدر
گریزِ روضهٔ مادر رسد به روضهٔ دختر

و چند مرحله خالیست باز جای خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه
 
نه در عروسیِ دختر، کنار فاطمه،مادر
نه پشت دربِ حرم، همجوارِ فاطمه،مادر
نه دید،روی زمین،وضعِ بارِ فاطمه،مادر

شد انتهای غمش همچو ابتدای خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه
 
به احترام وفاتش که چند تا کفن آمد
اگر چه پنج کفن بود، لیک،تا حسن آمد
کفن برای همه،جز برای بی کفن آمد

شروعِ کرب و بلا بود کربلای خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه
 
نرفته است به غارت هنوز معجر زینب
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب

و بر حسین بگِرییم پا به پای خدیجه
منم گداى خديجه شوم فداى خديجه

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 7:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران