• جمعه 10 فروردین 03

 حسن لطفی

احراق بیت ولایت -( هیزم رسید و آتشی از در بلند شد )

2990
1

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد

در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد

طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله‌ی حیدر بلند شد

با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد

دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد

زینب شنید گریه‌ی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد

کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه‌ی دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
 اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد

 

شاعر : حسن لطفی

  • شنبه
  • 4
  • آذر
  • 1396
  • ساعت
  • 9:28
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران