#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو
چه پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو
کنارِ تربتت امشب نه اشکی و نه زوّاری
یقیناً مادرت زهرا نشسته سوگوارِ تو
گلابِ شستشویی غیرِ اشکِ چشمِ مادر نیست
ببارد خون بشوید تا غم از گرد و غبارِ تو
حریمت خلوتِ درد و، نه شمعیّ و نه ایوانی
فقط چندین کبوتر نوحه خوان امشب کنارِ تو
فدای دردِ پنهانت، که تو این گونه آرامی
جهانی مات و مبهوت از تماشای وقارِ تو
دریغا! نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست!
از این تصویرِ غم حتی، ملائک داغدارِ تو
فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو
سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو!
تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا
رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو
تو سر سبزی و زیبایی تو عطرِ باغِ زهرایی
مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو!
#شنبه_۲۳_شوال
هستی محرابی
#شنبه_۲۳_شوال
هستی محرابی
- شنبه
- 16
- تیر
- 1397
- ساعت
- 23:42
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه