آب سقاخانه اش چون ساغر دردانه است
ساقی اش خورشید و جان عاشقان پیمانه است
تاسحرساقی بریزد باده در پیمانه ها
ایهاالعشاق مستی در همین میخانه است
نقطه پرگار عالم درطواف خال اوست
ماه وخورشیدو فلک برگردِ او پروانه است
دل به روی دل بنای بارگاه قدسی اش
زائرانش چون گل وهر صحن او گلخانه است
دل فقیر است و تمام ثروتش در عشق توست
عشق تو گنج نهان هر دل ویرانه است
مافقیران حج خود را در خراسان کرده ایم
زمزم ومیقات وقبله بر در این خانه است
کافرو گبرو مسلمان در حریمش عاشق اند
مهربان چون خالقش برعاصی وفرزانه است
هر دلی مثل کبوترباشعف در دام اوست
صیدِ عاشق بی خیال دام و آب و دانه است
عاشقیم وعشق را تا روزمحشر بنده ایم
عشق اینجا فارغ از هرکعبه وبتخانه است
- چهارشنبه
- 16
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سجاد احمدیان
ارسال دیدگاه