• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03

 مسعود یوسف پور

دست اندوه -(راه را کاش که اینبار تو پیدا نکنی)

324

راه را کاش که اینبار تو پیدا نکنی
گره ای را که زده در به عبا وا نکنی

دست بر دامن تو زد درِ خانه، اما
میشود یاد زمین خوردن زهرا نکنی؟

تو طبیب همه ای...زخم سرت را هم پس
تو خودت خواستی انگار مداوا نکنی

روضه را بازتر از این نکن، اصلا آقا!
شال را میشود از دور سرت وا نکنی؟

کم بزن حرف سفر را و وصیت، بلکه
بیش از این خون به دل زینب کبری نکنی...

روی دامانِ که بگذارد از این غم سر را؟
کاش بودی که نبینند غم دیگر را

آه از خاطره ها...بعد تو هر شب باید
دست اندوه فقط وا بکند این در را

اینکه با تیزی اش افتاده ای از پا، قبلا
با غلافش زده بودند زمین مادر را

رفتنت داغ گرانی ست که زینب بسته ست
بعد تو اینهمه محکم گره معجر را

چاه بسیار تو کندی، همه ی درد اینجاست
قطره ای آب ندادند علی اصغر را

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 11:16
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران