• جمعه 31 فروردین 03


اشعار در فراق یار,(ای که هر دم دم ز مولا میزنی)

10121
33

ای که هر دم دم ز مولا میزنی

پس چرا وقت عمل جا می زنی

ای که گوئی در پناه مهدی ام

مستحق یک نگاه مهدی ام

 


نام مهدی جان من بازیچه نیست

عاشق مهدی خدا داند که کیست

ای که اظهار ارادت می کنی

در خفا صد ها جنایت می کنی

عاشق مهدی نمودار وفاست

قلب اوآئینه مهر و صفاست

ذکر یا مهدی ز هر ذکری نکوست

دوستی با او جواز آبروست

ما نه اندر عشقبازی جاهلیم

ما برای عشق حرمت قائلیم

هر کسی چشم انتظار مهدی اشت

بی تکلف ریزه خوار مهدی است

سرمه افرشتگان خاک رهش

حاتم طائی گدای درگهش

چشم زیبایان عالم سوی اوست

یوسف مصری غلام کوی اوست

دل گلستان است و مهدی یاس اوست

صد میخانه زنده از انفاس اویت

معجزاتی برتر از عیسی کند

بی عصا کار دو صد موسی کند

مهدی موعود یعنی مصطفی

رونوشتی از علی المرتضی

اوست عین احمد احمد عین اوست

مه غباری از کف نعلین اوست

هر که قائل نیست بر امر ظهور

بی شعور است بی شعور است بی شعور

انتظار اوهمه درد است درد

هر که با مهدی بود مرد است مرد

انتظار او همه فیض است فیض

دشمن او نطفه حیض است حیض

اوامیر ملک جن و آدم است

او ولی امر کل عالم است

در زمین و در سماء این صحبت ایت

مهدی زهرا امام امت است

خط آزادی ز کلک شصت اوست

جمعه ها پرونده ها در دست اوست

اولیا را چون وصی خاتمه است

نقش مهر دست او یا فاطمه است

این همه شور از پی خوش عهدی است

آرزوی ما ظهور مهدی است

«سید خوش» زاد ای دل سوخته

فاطمه دیده به مهدی دوخته

  • جمعه
  • 31
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 5:38
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



دهقان

با یاد خدای متعال
ای که هر دم دم ز مولا میزنی , پس چرا وقت عمل جا میزنی
در عمل او را مُعین و یار باش , دور کن غفلت ز خود هشیار باش
نیت و رفتار را اصلاح کن , رو به سوی حضرت فتّاح کن
نام نیک و آبرو در کذب نیست , بندگی کن برتر از این حزب نیست
بنده حق باش و او را یار باش , آری از هر گفته اغیار باش
خویش را بهر ملاقاتش بساز , تا شوی یک از هزاران اهل راز
مؤمن اصلی ز مهدی دور نیست , اسم و رسمش از نظر مغفول نیست
اهل استغفار هم یادش کنند , از عذاب و نار آزادش کنند
مؤمن اصلی امین عترت است , طبق قرآن برترین خلقت است
مؤمن اصلی گزینش میشود , اهل فضل و اهل بینش میشود
نیم شب مولا دعایش میکند , از تَعّلُقها رهایش میکند
گر مقامی یافت خدمت میکند , از ره خدمت عبادت میکند
جان و مالش را فروشد او به حق , جز رضای حق نخواهد او ز حق
التماس دعا
این جانب به لطف خدا بعد از شنیدن بیت اول ما بقی شعر را این گونه ادامه دادم اگر مقدور است منتشر فرمایید دهقان شیخ نابینای مشهدی .

دوشنبه 3 تیر 1398ساعت : 06:02

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران