• پنج شنبه 9 فروردین 03


از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت

3115
1

از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یا رب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
می سوخت بین تب تن بابا به خیمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
هنگامه ی غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
معجر دگر به روی سر دختری نماند
دیدم که موی خواهرم آتش گرفت و سوخت
خنده دگر ندید کسی بر لب رباب
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت
در کوفه تا كه رأس حسین شهید را
دیدم به نیزه، حنجرم آتش گرفت و سوخت
آتش به جان آل پیمبر شد آشنا...
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...
شاعر:رضا رسول زاده

  • یکشنبه
  • 3
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 16:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران