• شنبه 1 اردیبهشت 03


شعر ظهر و عصر عاشورا(چشمش گریست دشت به آتش کشیده را)

1125

چشمش گریست دشت به آتش کشیده را
بی تـاب گشت ســـــرخی حلـــق بریده را
آرام بر لبــــان عطشـــناک بوســـــــه زد
در بر  گرفـت قامـــــــت در  خون تپیــــده را
زینب عمود خیـــمه عالم شکسته شد
وقتی که کوفه بر تو فرو بســـت دیده را
زینب به گوشه گوشه صحرا صبور باش
گل های نوشکفتـــــه از شاخه چیـــده را
پیراهنــــی که بوی حسین تو می دهد
زینب  صبـــــور باش دو دست بریـده را
آنک بگو به پســـــتی و نامردمـــی بگو
آن سینه سرخ های به مقصد رسیده را
زینب بگو به پستــــی و نامردمـی بگو
این گرگــــهای وحشی یوسف دریده را
زینب بگو که از  پس این شام می رسد
یک دست مهـــربان که بر آرد سپیده را
شاعر:الهام امین

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 6:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران