• شنبه 1 اردیبهشت 03


شعر شهادت حضرت رقیه(تا دید سر را گفت عمه جان)

1256

تا دید سر را گفت عمه جان
این سر منور را
کمکم میکنی که بردارم
شامیان ای حرامیان دیدید
 راست گفتم که من پدر دارم
ای پدر جان عجب دلی داری
ای پدر جان عجب سری داری
گیسویم را به پایت میریزم
تا ببینی چه دختری داری
آیه های نجیب و کوتاهم
شبی ازناقه ام تنزل کرد
غنچه های شبیه آلاله
روی چین های دامنم گل کرد
دستی از پشت خیمه ها آمد
لاجرم راه چاره ام گم شد
در هیاهوی غارت خیمه
ناگهان گوشواره ام گم شد

 

  • چهارشنبه
  • 9
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 6:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران