حضرت زهرا (س)

مرتب سازی براساس
استاد حاج غلامرضا سازگار

هجوم به بیت ولایت -(از لاله زار توحید آتش زبانه می زد) *استاد حاج غلامرضا سازگار

335

هجوم به بیت ولایت  -(از لاله زار توحید آتش زبانه می زد) از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد

در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد

وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد

این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد

هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم)
مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد

  • یکشنبه
  • 7
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 09:48
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

ای به فدایت همه جان جهان *

40478
8

ای به فدایت همه جان جهان ای به فدایت همه جان جهان
خاك رهت سرمه‌ی افلاكیان
وصله‌ی بر جامه‌ی تو جان من
بخیه‌ی آن رشته‌ی ایمان من
دور فلك حلقه‌ی خلخال توست
عرش برین زیر پر و بال توست
لطف تو كز عالم بالا رسید
مائده بر مادر عیسی رسید
پاسخ «أنّی لكِ هذا» تویی
نزد خداوند تعالی تویی
خانه‌ی تو حسرت جنت شده
مائده از مطبخ تو آمده
خوشه‌ای از گندم احساس تو
آرد شده در دل دستاس تو
خرده‌ی نانی كه ز دستت فتاد
نان وسط سفره‌ی هستی نهاد
شمس بود ذره‌ی در كوی تو
بال گرفت از پر جادوی تو
عرش خدا را كه تویی قائمه
از چه شدی خاك‌نشین فاطمه
منت حق بود كه بر ما رسید
روح تو را بر همه عالم دمید
تا كه نماز تو رقم می‌خورد
حركت افلاك به هم می‌خورد
خیل

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر زبانحال حضرت زهرا علیها السّلام در شب جمعه -( هر شب جمعه به فغان فاطمه ) *

37838
10

شعر  زبانحال حضرت زهرا علیها السّلام در شب جمعه  -( هر شب جمعه به فغان فاطمه   ) هر شب جمعه به فغان فاطمه نالد و گوید که حسین کشته شد
جان جهان نور دو عین کشته شد
هر شب جمعه به صف کربلاشور عظیمی شود از غم به پا
فاطمه آید به خروش و نوا نالد و گوید که حسین کشته شد
جان جهان نور دو عین کشته شد
هر شب جمعه به صد شور وشین فاطمه آید سر قبر حسین
ناله برآرد که أَیا نور عین نالد و گوید که حسین کشته شد
جان جهان نور دو عین کشته شد
خسرو بی خیل و سپاهم حسین غریب و بی یاور و پناهم حسین
کشتة بی جرم و گناهم حسین نالد و گوید که حسین کشته شد
جان جهان نور دو عین کشته شد
چونکه قدش گشته کمان فاطمه شد ز کفش تاب و توان فاطمه
روز و شبان گرم فغان فاطمهنالد و گوید که حسین کشته شد
جان جهان نور دو عین ک

  • چهارشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1392
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

زمزمه‌های یک بندی در مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(ببین به کوچه باغِ دل،گلهای پرپر رو،گلهای پرپر رو) * امیر عباسی

621

زمزمه‌های یک بندی در مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(ببین به کوچه باغِ دل،گلهای پرپر رو،گلهای پرپر رو) زبانحال مولا قبل از شهادت

*ببین به کوچه باغِ دل،گلهای پرپر رو،گلهای پرپر رو

خاطره ی صورت تو میکُشه حیدر رو،میکُشه حیدر رو

یادم نمیره هیچ وقت،رفتی و بی بهونه

با روی سیلی خورده،برگشته ای به خونه

یا فاطمه یا زهرا...

************

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

*با تازیانه زد به من،اون دشمن پستت،اون دشمن پستت

دستم شکست ولی طناب،وانشد از دستت،وا نشد از دستت

فدایی ِ امام و،قرآن و دین شدم من

به پیش نامَحرما،نقش زمین شدم من

مظلوم علی علی جان...

**************

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها

*برا شفا گرفتنِت،ای نور افلاکی،ای نور افلاکی

نماز حاجت میخونم،با چادر خاکی،با چ

  • دوشنبه
  • 24
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر حضرت فاطمه زهرا(س) -(تمام هستی ام فدای فاطمه) * امیر عباسی

350

شعر حضرت فاطمه زهرا(س) -(تمام هستی ام فدای فاطمه) تمام هستی ام فدای فاطمه
نمایم گریه در عزای فاطمه
بضعه پیغمبر،بَهرِ حفظ رهبر،شد فدای حیدر
فاطمه فاطمه...

به جرم عشقِ بر امیرُ المۏمنین
میان کوچه ها شده نقش زمین
آن ماه حَمیده،با قدّ خمیده،شد آخر شهیده
فاطمه فاطمه...

زِ داغ فاطمه که روح مکتب است
غم و مِحنت عیان زِ روی زینب است
آن بانوی اَطهر،گوید با چشم تر،ای مادر ای مادر
فاطمه فاطمه...

  • یکشنبه
  • 13
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 09:43
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت زهرا -(شب شد و آمد سراغم دردهای بی شمار) * محسن راحت حق

317

مرثیه حضرت زهرا  -(شب شد و آمد سراغم دردهای بی شمار) شب شد و آمد سراغم دردهای بی شمار
گوئیا ...از هر طرف آید بلای بی شمار

می شوم پهلو به پهلو، درد می پیچد فقط
از میانِ سینه ام آید صدای بی شمار...

بینِ بستر عالمی دارم..پُر از آهی عجیب
عشق!!..مانع شد برون آید نوای بی شمار

همّ و غمّم این شده ..مولا نفهمد ناله ام
شیرِ حق دارد یقیناً غصّه های بی شمار

شب شده ..ای زخم ها آرامتر خنده کنید
بس کنید آخر ..ندارم من رِدای بی شمار

می کنید هرشب لباسم را سراسر غرقِ خون
پس مراعاتم کنید ای زخمهای بی شمار

زخمِ سینه! چون گلِ لاله دهن وا کرده ای
از خدا خواهم برای تو شفای بی شمار

لخته لخته شو ..نجوش اینقدر هستم بی رمق
زیرِ لبها مرگ... گردیده دعای بی شمار..

سینه و پهلو و صورت..کتف و شانه بس کنید
شب شد و آمد سراغم دردهای بی شمار

  • سه شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:31
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
 وحید محمدی

زمینه فاطمیه -( بازم غوغا بر پاشد) * وحید محمدی

344

زمینه فاطمیه  -( بازم غوغا بر پاشد) بازم غوغا بر پاشد
پشت در پاشون وا شد
آتیش بالا می گیره
با یک ضربه در واشد

سوخت مادرم، میون آتیش ای خدا
سوخت مادرم، توی جوونیش ای خدا
سوخت مادرم، چادر مشکیش ای خدا

مسمار خونی ، دیوار خونی
آتیش مادر ، دلدار خونی

ای وای مادر ...

آتیش از در می باره
پا رو چادر می ذاره
آروم تر نامسلمون
مادر ما بارداره

وای محسنم، فضه به فریادم برس
ای وای علی، من دیگه افتادم ... برس
مهدی بیا، بیا و به دادم برس

بازو خونی ، ابرو خونی
محسن مسمار ، پهلو خونی

ای وای مادر ...

این آتیشِ دنیا رو
که سوزونده زهرا رو
می گیره آخر یک روز
دومن خیمه ها رو

این روضه ها، روضه ی هر ساله ببین
این کوچه ها، اول گوداله ببین
تو قتلگاه، فاطمه بی حاله ببین

خنجر خونی ، حنجر خونی
مقتل گودال ، یک سر خونی

ای وای ارباب ...

  • پنج شنبه
  • 4
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

ذکر مصیبت حضرت زهرا (لحظات آخر عمر مبارک حضرت) *

17656
8

ذکر مصیبت حضرت زهرا (لحظات آخر عمر مبارک حضرت) حضرت چند روز آخر زندگی، دیگر رمقی در جانش نمانده و هر که به ملاقاتش می آمد، حضرت را نمی شناخت.

لحظات آخر ، صدا زد :

اسماء ! نگاه کن من بدنم را خوب شستم ، دیگر تو نگذار حضرت علی (ع) پیراهن از تن من بیرون آورد (تا غسل دهد)، اگر خواست مرا غسل دهد از زیر پیراهن باشد.(1)

(بعد از آنکه حضرت سفارش فرمود که پس از لحظاتی خواب، او را بیدار کنم) دیدم صدایش نمی آید. رو به قبله خوابیده و پارچه ای روی صورتش کشیده صدا زدم یا بنت رسول الله ! دیدم صدایش نمی آید.چنان وحشتی مرا فرا گرفت - با خود گفتم ، نکند آن لحظه ای را که خودش انتظار می کشید - زبانم لال - فرا رسیده باشد. کم کم آمدم جلو ، تا روپوش از صورتش بر

  • سه شنبه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1389
  • ساعت
  • 18:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

مُهر ولایت علوی نقش نام توست *

32159
1

مُهر ولایت علوی نقش نام توست مُهر ولایت علوی نقش نام توست
زیباترین کلام محمّد، سلام توست
سرِّ نبوة العلویه است مصحفت
مولا به جای روح‌الامین، هم کلام توست
ای مادر شریف ترین برگزیدگان
بالاترین بهشت خدا زیر گام توست
عالم گدای سفرۀ ساقی کوثرت
ای آن که چشم ساقی کوثر به جام توست
مهتاب، غرق نور نماز تو فاطمه
چشم ستاره محو سجود و قیام توست
روح غدیر در نفست جان گرفته است
پیغمبری و حفظ ولایت پیام توست
شاعر:محمد سعید میرزایی

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دختر نازنین پیغمبر *

39302
5

دختر نازنین پیغمبر دختر نازنین پیغمبر
حاصل اربعین پیغمبر
در صدای تو مرتضی می دید
لهجه ی دلنشین پیغمبر
عرق چهره ی تو بنشسته
بر روی آستین پیغمبر
احترام تو و علی بوده
سخن آخرین پیغمبر
أینَ زهرا بُود به رستاخیز
جمله ی اولین پیغمبر
وصف تو در بیان نمی گنجد
روح تو در زمان نمی گنجد
آمدی ای بهار زیبایی
تا درآید علی ز تنهایی
هر كه شد عاشق غمت بانو
می كِشد كار او به رسوایی
كرده عشقت مرا خیالاتی
نام تو می برم به شیدایی
دانش ما ز روح تو اندك
ما همه قطره و تو دریایی
از كسی كه به مجلست آید
مرتضی می كند پذیراییای اسیر نگاه تو حیدر
دیده دارد به راه تو حیدر
شاعر:مجتبی روشن روان

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روزگاری دلم پر از غم بود *

35759
1

روزگاری دلم پر از غم بود روزگاری دلم پر از غم بود
هرچه می‌خواستم فراهم بود
داشتم باغ حیرتی سرشار
چشمم آیینه‌دار شبنم بود
هر خیالی به غیر خاطر دوست
در دلم می‌نشست، مُبهم بود
دل به سستی به دست غم دادم
رشته مهرِ دوست محکم بود
حیف شد در ترازوی کرَمش
بار سنگین جُرم من کم بود
این‌که ما را به توبه عادت داد
اولین اشتباهِ آدم بود
دادم آیینه را به دستِ دلم
خود شدم باعث شکستِ دلم
شعله‌وارم، زبانه ای دارم
داغ‌دارم، نشانه ای دارم
جان زهرا، به عشق توست اگر
ناله‌ها را بهانه ای دارم
هم‌نوا با ترنمِ دلِ خون
نینوایی ترانه ای دارم
بی تو گم در مسیر طوفان‌ها
با تو اما کرانه ای دارم
می‌توانی بپرسی از مهتاب
ناله‌های شبانه ای دارم
تا سحر با

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

در آسمان ندیده کسی اختری چنین *

33769
2

در آسمان ندیده کسی اختری چنین در آسمان ندیده کسی اختری چنین
یزدان نهفته در صدفش گوهری چنین
بعد از ظهور حضرت زهرا، دگر خدا
خِلقَت نکرده جلوه ی زیباتری چنین
سیب بهشتی است به دامان مصطفی
هرگز نداشته پدری دختری چنین
جز فاطمه که (ام أبیها) لقب گرفت
دیگر نبوده بهر پدر مادری چنین
مثل علی و فاطمه در زیر چرخ نیست
دنیا ندیده شوهری و همسری چنین
یک فاطمه برای ولایت کِفایت است
دارد علی به خانه ی خود یاوری چنین
دو گوشواره اش حسنین اند، ای جهان
داری سراغ بهر کسی زیوری چنین؟!
زهرا نبود نخل امامت ثمر نداشت
از او به جلوه آمده برگ و بری چنین
شاعر:علی اصغر انصاریان

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 11:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

این كه جاری شدست كوثر ماست *

36781

این كه جاری شدست كوثر ماست این كه جاری شدست كوثر ماست
سیب تنهایی پیمبر ماست
این كه یك شب نشسته زیر كساء
چادرش سایه سار محشر ماست
آن قدر مهربان و دلسوز است
همه جا فكر روز آخر ماست
هر چه خواهم نگفته می داند
راست می گفته اند مادر ماست
پدر و شوهر و پسرها نه
نوكرش هر كه هست سرور ماست

ردّ پایش همیشه تازه و تر
به روی خاطرات دفتر ماست
میوه ی شاخسار توصیفش
هر زمان چیده ایم نوبر ماست
مزرع سیب عطر یاس سپید
ابر باران كه شور آور ماست
یادگار تبسم زهراست
یادگاری كه روح پرور ماست
در هجوم هزار سنگ بلا
گر چه از شیشه هست سنگر ماست
دختر آفتاب و همسر ماه
ای شب قدر حضرت مولا
قلم ما كجا و قدر شما
اسم تو دسترس ترین ساحل
روح تو بیكران ترین دری

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

روشن تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت *

36472
1

روشن تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت روشن تر از شکوه تو هفت آسمان نداشت
دریای پر تموج روحت کران نداشت
یوسف تر از حضور تو ای مصر منزلت
سیر هزار منزل این کاروان نداشت
مهریه زلال تو بانو اگر نبود
این باغ های معرفت آب روان نداشت
دیدند یازده چمن از دامنت شکفت
یعنی که باغ نسل محمد خزان نداشت
این روزگار پیر که شعر امید خواند
پیش از طلوع شرق تو طبع روان نداشت
گردِ به باد رفتۀ صحرای غفلت است
هر کس به دیده، خاکی از این آستان نداشت
آن جا که قدر تو چو شب قدر شد نهان
دیگر شگفت نیست که قبرت نشان نداشت
عطر مزار تو به دل عاشقان توست
در جلوه زار تو همه هستی از آن توست
پیر خرد به محفل تو خردسال بود
استاد عشق، بی مددت بی کمال بود
بی تو زمین، جهنم ن

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 08:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

در خط پیمبرم خدایا شکرت *

38545

در خط پیمبرم خدایا شکرت در خط پیمبرم خدایا شکرت
دل داده ی حیدرم خدایا شکرت
به به چه سعادتی نصیبم شده است
زهرا شده مادرم خدایا شکرت
شاعر:مجتبی

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

الا مکه امشب چه زیبا شدی *

13266
3

الا مکه امشب چه زیبا شدی  الا مکه امشب چه زیبا شدی
چو روی محمد دل‌آرا شدی
تو شهر خدایی و بختت بلند
که طور تجلای زهرای شدی
به چشم پیمبر به چشم علی
بهشت خدای تعالی شدی
تو در عرشه‌ی فرش بودی غریب
کنون برتر از عرش اعلا شدی
در و دشت و کوهت دل‌آرا شده
کـه چشمت قدمگـاه زهرا شده
خدیجه زهی دختر آورده‌ای
سراپای پیغمبر آورده‌ای
شگفتا که بهر رسول‌خدا
نه دختر فقط، مادر آورده‌ای
به غیر از پیمبر به غیر از علی
ز هر مرد بالاتر آورده‌ای
سر سروران خاک پای تو باد
که بهر علی همسر آورده‌ای
چه قابل سر ما فدایش شود
پـدر گفـت بابا فدایش شود
شاعر:غلامرضا سازگار

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

و زمین مثل خیمه گاهی بود *

41273

و زمین مثل خیمه گاهی بود و زمین مثل خیمه گاهی بود
که تمامش پر از سیاهی بود
تو رسیدی و این رسیدن تو
شکلی از رحمت الهی بود
ماه حالا تویی وَ یا خود ماه؟
که خودش هم سر دو راهی بود
ماه؟ زهرا؟ چه می نویسم من
کار من کار اشتباهی بود
تو ببخشم که وصف تو دریا
کاغذ طبع شعر کاهی بود
کاغذم از تلاطمت خیسم
کاش باشم قلم که بنویسم
تا نبودی جهان خیالی بود
سال ها از بهار خالی بود
بی تو حتی وجود هر انسان
مبهم و گنگ و احتمالی بود
همه ی سفره ی قناعتتان
چند تا کاسه ی سفالی بود
نه بهاری که با علی بودی
همه اش پر ز بی سوالی بود
هر کجایی که می رسیدی تو
برکت از آنِ آن اهالی بود
عشق را سمت خویش می خواندی
هر زمان آسیاب گرداندی
شاعر:علی زمانیان

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 20:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

گل کرد ستاره بر روی روشن ماه *

43196
1

گل کرد ستاره بر روی روشن ماه گل کرد ستاره بر روی روشن ماه
بر روی ستاره ماه می‌کرد نگاه
می‌گفت به زیر لب که ماشا‌الله
لا حول ولا قوه الا بالله
×××
از محضر دوست، وحی دیگر آورد
بر خصم نشان «هو الابتر» آورد
شاباش قدوم فاطمه، جبرائیل
«انا اعطیناک الکوثر» آورد
×××
آن نور همیشه منجلی فاطمه است
سرّ ابدی و ازلی فاطمه است
آن گل که به آفاق دهد بوی بهشت
زهرای محمد و علی فاطمه است
شاعر:سید مهدی حسینی

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:01
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم *

42687

بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم
خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم
تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من
سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم
او امام هشتم و آئینه ذات خداست
عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم
تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا
از زبان حال او گویم روایت ای خدا
سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم
این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم
او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس
او محمد یا جواد است و بود تاج سرم
او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد
كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م
او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود
در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود
شاعر:جواد حیدری

  • شنبه
  • 9
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 17:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر دو بیتی مناجات حضرت زهرا(دلم با حبّ زهــــرا(س) خو گرفـته *

27865
2

شعر دو بیتی مناجات حضرت زهرا(دلم با حبّ زهــــرا(س) خو گرفـته دلم با حبّ زهــــرا(س) خو گرفـته
همه حاجــــات خـود از او گرفته
گمانم مــــادرم زهـــراست آنكه
ميــان كوچــه ها پــهلو گرفـته
شاعر:محسن زعفراتیه

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 14:04
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زهرا(سلام الله)-کوچه بنی هاشم -(ای برادر چه می کنی با خود) * حسن لطفی

1103
1

حضرت زهرا(سلام الله)-کوچه بنی هاشم -(ای برادر چه می کنی با خود) ای برادر چه می کنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفته ای چندی
لب خود می گزی نمی جوشی
یک طرف حال و روز غمگینت
یک طرف ناله های مادرمان
مانده ام با حسین در این بین
که چه خاکی کنیم بر سرمان
درد و دل کن دوباره و دریاب
خواهری را که جان به لب کردی
بَسکه در بینِ خواب لرزیدی
بَسکه در بینِ خواب تب کردی
مشت خود می فشاری و در اشک
چهره ای نا امید می بینم
چه شده در میان گیسویت
چند تاری سپید می بینم
دست بردار از دلم خواهر
که پُر از شعله و شراره شده
بعد داغی که آتشم زده است
دل نمانده که پاره پاره شده
روضه ام روضه های یک کوچه است
کوچه ای سرد و کوچه ای تاریک
کوچه ای سنگی و غبار آلود
کوچه ای تنگ و ک

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(آه،مدینه ای شهر پیمبر) * امیر عباسی

318

ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(آه،مدینه ای شهر پیمبر) آه،مدینه ای شهر پیمبر
ترابِ ناب تو مطهّر
بُوَد فضای دلربایت
به عطر مصطفی مُعَطّر
شِنو صدایم،بُوَد نوایم
یا فاطمه به شور و شوقِ بی قرینه
دیار زهرا،مزار زهرا
درود ما،سلام ما به تو مدینه
آه،سلامِ ما به تو مدینه...

آه،مدینه ای بهشت دلها
حریم قدسی ات دل آرا
رِسد زِ تو به شامهٔ جان
شمیم و بویِ یاس زهرا
ز خاطراتت،پر از عزایی
تو روضه خوانِ گریه های مجتبایی
نَهفته در تو،چه غصه هایی
تو شاهد غریبِ داغ کوچه هایی
آه،یا فاطمه مدد یا زهرا...

  • پنج شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:00
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

شعر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(خوانَمَت با سوزِ سینه) * امیر عباسی

420

شعر مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(خوانَمَت با سوزِ سینه) خوانَمَت با سوزِ سینه
سلام ما به تو ای مدینه
ای درگهِ بی قرینه
سلام ما به تو ای مدینه
ای مزار اولاد طاها
به یادت ای خاکِ بی همتا
ذکرم شده با سوز و آوا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

بر مِهرِ تو مُبتلایم
بَقیعت کعبه و کربلایم
حریمَت دارُالشّفایم
بَقیعت کعبه و کربلایم
گویم به همراهِ صُلَحا
وَ امام و خِیلِ شهدا
زِ داغ مصائبِ مولا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

دیدی زهرا غمدیده شد
در راه ولایت شهیده شد
هجده ساله خمیده شد
در راه ولایت شهیده شد
بین دیوار و در واویلا
آلالهٔ حیدر واویلا
نشکفته شد پرپر واویلا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...

  • پنج شنبه
  • 10
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 10:30
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت زهرا -(دنده ای از دنده های من اذیّت می شود) * محسن راحت حق

412

مرثیه حضرت زهرا -(دنده ای از دنده های من اذیّت می شود) دنده ای از دنده های من اذیّت می شود
موقعِ جارو زدن اسبابِ زحمت می شود

سُرفه هایم بینِ سینه گیر کرده ای خدا
استخوان هایم یکایک بی صلابت می شود

خواستم برخیزم از جا لیک افتادم زمین
پای مولا بر نخیزم هتکِ حرمت می شود

مثلِ کوهم پشتِ حیدر گرم بر دستِ من است
من‌نباشم شاهِ مردان غرقِ محنت می شود

بینِ این شهرِ دو رویی من سلامش می کنم
گر نباشم مطمئناً پُر ز غربت می شود

بند از دستش گشودم گرچه بازویم شکست
گرچه که توهین به حیدر کم کم عادت می شود

مرگ در راه علی از افتخاراتِ من است
دادنِ جان در رهش قطعاً سعادت می شود

با ظهورِ مهدیم یک روز قبرِ مخفی ام
با وجودِ گریه کُن هایم زیارت می شود

  • پنج شنبه
  • 29
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا -(ز چشمم ضربت سیلی ربوده تاب بینائی) * اسلام مولایی

374
1

روضه حضرت زهرا  -(ز چشمم ضربت سیلی ربوده تاب بینائی) ز چشمم ضربت سیلی ربوده تاب بینائی
زبسکه اشک افشاندم دو چشمم گشته دریائی

ز تو ممنونم ای اشک روان از چشم کم سویم
که گشتی مونس و یار دلم اوقات تنهائی

نبرده طاقتم را درد پهلوی شکسته،لیک
غم تنهائی حیدر ز من برده شکیبائی

ز هرسو درحصاری ازغم و اندوه محصورم
نمانده بی غم و اندوه در قلبم دگر جائی

ز بسکه روز و شب از دردها نالیده ام،دیگر
برای ناله کردن هم برایم نیست یارائی

منم مهمان این خانه که هر شب تا سحرگاهان
کنم از میزبان خود به آه دل پذیرائی

به پای غربت حیدر گذشتم از سر و جانم
چه غمهائي ازاین غصه به دل آمد چه شبهائي

دلم خواهد که برخیزم ازاین بسترولیکن حیف
نمانده قوتی در زانوان و تاب در اعضائي

بیا ای مرگ یکدم حال زارم را تماشا کن
که دانم آخر از بهر تماشایم تو می آئی

  • سه شنبه
  • 11
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد