اشعار جانبازان سرافراز

مرتب سازی براساس
استاد سید هاشم وفایی

تقدیم به جانبازان عزیز به مناسبت روز جانباز سخنوران حقیقت -(کبوتران سپهر وفا که جانبازند) *استاد سید هاشم وفایی

586

تقدیم به جانبازان عزیز به مناسبت روز جانباز  سخنوران حقیقت -(کبوتران سپهر وفا که جانبازند) کبوتران سپهر وفا که جانبازند
بدون بال دراین آسمان سبکتازند

«مبین به چشم حقارت شکسته بالان را»*
قسم به عشق که اینان بلند پروازند

سخنوران حقیقت به راه توحیدند
صفای زمزمه وشعله های آوازند

اگر چه پای به گل برده انده همچون سرو
به باغ سبز محبت همه سرافرازند

چوشبنم اند که عاشق به وصل خورشیدند
میان خلوت معشوق محرم رازند

همیشه باغ مصلا زاشکشان سبزاست
دعای دامن شب را رها نمی سازند

زقید حرص وطمع عاشقانه آزادند
کجا اسیر قفس های نعمت ونازند

به گوبه خلق «وفایی» بباغ عشق و وفا
نهال سبز امیدند گر چه جانبازان

  • چهارشنبه
  • 21
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر جانبازان -(شرمنده‌ام دلاور ، گر دست و پا نداری) * محمدرضا شمس

602
1

متن شعر جانبازان -(شرمنده‌ام دلاور ، گر دست و پا نداری) شرمنده‌ام دلاور ، گر دست و پا نداری
اما در اين زمانه ، معناى اقتداری

رفتی به جنگ دشمن از بهر حفظ میهن
من هرچه دارم از توست از من بگو چه داری؟

جز یک دل شکسته، بی دست و پا و خسته
گرچه شدی فراموش، اما تو ماندگاری

خاک وطن به همت، از دشمنان گرفتی
نگذاشتی که حتیٰ دشمن بَرد غباری

کردی حماسه در خوندر جنگ دشمن دون
در کوه و دشت و هامون، الحق که افتخاری

تو يادگار جنگی، جنگیِ بی تفنگی
رزم‌آوری زرنگی، هر چند پا نداری

پای تو روی مین از مردانگی شد از کف
آرامشی که داریم ، از توست یادگاری

از دل نرفته‌ای تو گر دل‌شکسته‌ای تو
با آنکه خسته‌ای تو چون کوه استواری

گویم من از زبانت از نایِ نیمه جانت
بر مردم ز

  • شنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 01:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

رباعی برای ولایت و روز جانباز -(الگوی بصیرت و وفا عباس است) * قاسم نعمتی

1584

رباعی برای ولایت و روز جانباز -(الگوی بصیرت و وفا عباس است) الگوی بصیرت و وفا عباس است
دلگرمی شاه کربلا عباس است
سوگند به احترام روز جانباز
آرام دل رهبر ما عباس است

  • جمعه
  • 31
  • فروردین
  • 1397
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

رتبه والای جانبازان -(اگر با دیدۀ حق جو، بجویی جای جانبازان) *

335

رتبه والای جانبازان -(اگر با دیدۀ حق جو، بجویی جای جانبازان) اگر با دیدۀ حق جو، بجویی جای جانبازان
بُود بر دیدۀ اهل نظر مأوای جانبازان

چه بتوان گفت در اوصاف این گردان شیر اوژن
نداند غیر حق، کس رتبۀ والای جانبازان

فدا کردند دست و پا برای فتح و پیروزی
فراوان بُرد سود اسلام از سودای جانبازان

خدایا شاد کن روح شهیدان به خون خفته
به حق ارتباط قدسی شبهای جانبازان

بیا با دیدۀ حق بین نگر کامروز این محفل
شده نورانی از سیمای روح افزای جانبازان

معطر گر مشام جان یاران شد، عجب نَبوَد
که بوی عشق آید هر دم از اعضای جانبازان

به حق گشتند شایق با دلی روشن چو آئینه
زهی صدق و صفا و سینۀ سینای جانبازان

مرو راهی به غیر از راه جانبازان راه حق
که دنیائی است روشن «اشتری»

  • پنج شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 11:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

داغ یاران -(شکست بغض تو را این غروب،‌ می‌دانم) *حجه الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی

446

داغ یاران -(شکست بغض تو را این غروب،‌ می‌دانم) شکست بغض تو را این غروب،‌ می‌دانم
و خون گریست برای تو، خوب می‌دانم...

هنوز هیبت چشمان تو تماشایی‌ست
نگاه منتظر تو هنوز مولایی‌ست

هنوز سوی شلمچه، نگاه تو جاری‌ست
حلبچه‌های غریبی در آهِ تو جاری‌ست

ببین که چشمِ ملائک دوباره تر شده است
که سرفه‌های تو آری،‌ شدیدتر شده است...

اگر چه زخم، تنت را ستاره باران کرد
نکرد با تو ولی آنچه داغ یاران کرد

اگر چه تلخیِ رفتارِ شهر می‌نوشی
اگر چه همچو پدر، جامِ زهر می‌نوشی

شغالِ شب ز نهیب دعات می‌ترسد
هنوز دشمن از این سرفه‌هات می‌ترسد

نه بستر است که اینک دوباره سنگر توست
و این که بستر تو سنگر است، باور توست

خداست شاهد شعرم، شهید! محشوری
و پیش رهبرِ خود رو

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

باران -(سوختی پیش‌تر از آن ‌که به پایان برسی) *

396

باران -(سوختی پیش‌تر از آن ‌که به پایان برسی) سوختی پیش‌تر از آن ‌که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی

پرسش سوختنت ذهنِ جهان را آشفت
پاسخ روشنت این بود که انسان برسی

«صبح» در باور چشمان تو در خون غلتید
و خدا خواست که خورشید‌تر از آن برسی

دیدمت ابر شدی،‌ صاعقه بر جانت ریخت
آسمان منتظرت بود به باران برسی

کربلایی شدی و قلۀ تقدیرت بود
که لبِ تشنه، تو یک‌روز به ایشان برسی

تاول حادثه بر جانِ تو آتش می‌زد
سرخ، مبعوث شدی تا که به ایمان برسی

منبع:سوختگان وصل, شهادت‌نامه

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

عطش سرخ -(تنت از تاول جان‌سوز شهادت پر بود) * بهزاد پورحاجیان

502

عطش سرخ -(تنت از تاول جان‌سوز شهادت پر بود) تنت از تاول جان‌سوز شهادت پر بود
سینه‌ات از عطش سرخ زیارت پر بود

سال‌ها رنج تو در گوشۀ غربت طی شد
بدن خسته‌ات از زخم و جراحت پر بود

نیمه‌شب‌های تو و آینه‌ها دیدن داشت
چشمت از نم‌نم باران ارادت پر بود

گرچه با پای پر از آبله تنها ماندی
جان آزاد تو از رنج اسارت پر بود

آسمان، وصل تو را لحظه‌شماری می‌کرد
ابر از نافلۀ سبز شهادت پر بود

روح بی‌تاب تو تا دشت شهادت کوچید
جای پرواز تو از اشک و زیارت پر بود

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 11:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر جانباز شهید -(راه می‌رود سرفه می‌کند ) * مریم سقلاطونی

892

متن شعر جانباز شهید -(راه می‌رود              سرفه می‌کند ) راه می‌رود
سرفه می‌کند
پلک می‌زند
سرفه می‌کند
تکیه می‌دهد
سرفه می‌کند
سرفه می‌کند
سرفه می‌کند
ایستاده مرده است
لحظه‌ای
هزار بار
تکّه‌تکّه او
شهید می‌شود

  • سه شنبه
  • 31
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 23:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد