بیچاره دلی که به محبت نتپیده است
یا در ره معشوق مشقت نخریده است
بیچاره کسی که شب جمعه شده اما
از گوشه ی چشمش نم غربت نچکیده است
اربابی و ما ماتِ کرامات تو هستیم
از خوان تو کس غیر کرامت نشنیده است
"ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است"*
ما پوزه به پای تو بمالیم و تو ای کاش
روی سر ما از سر رأفت بکشی دست
خوشبخت کسی شد که به شکرانه ی این عشق
دامان حیا... پرده ی عصمت ندریده است
امشب سر سجاده دلم ریخته برهم...
...یاد گذرم که به مزارت نرسیده است
بگذار که من هم برسم کرب و بلایت
تا نوکرتان باز خجالت نکشیده است
بنگر تو به زینب که پس از رفتنت آقا
قدّش ز غریبی و اسارت چه خمیده است
شاعر : محمد جواد شیرازی
- پنج شنبه
- 28
- آبان
- 1394
- ساعت
- 7:26
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محمد جواد شیرازی
ارسال دیدگاه