پریشونه زینب، بی سامونه زینب
شلوغه تو گودال ، نرو جون زینب
پاشو ای برادر، جلو چشم مادر
تو خوردی زمین اومد شمر با خنجر
منو میدید و خنجر رو حنجر می کشید
وحشیونه شمر پلید ، سر از تن تو می برید
نداد امون، گودال و فواره خون
تنت لگد مالی شده ،به زیر سم اسبا شد
ریختن سرت، پاشیدن سر از پیکرت
دیدم یه بی حیای پست، نیزه شو کاشتتو حنجرت
تورو خدا این قدر نزن تو دست و پا
سفر به خیر مسافر، دیگه نباش فکر ماها
خدایا پرم سوخت ، تمام حرم سوخت
ز آتیش خیمه، پر معجرم سوخت
سنان نیزه داره ، تنم لرزه داره
می ترسم برادر، زبونم لال چشم هرزه داره
کو قمرم ، دارن میان سمت حرم
با چی بپوشونم سرم، حالا که سوخته معجرم
حزینه ام یه دنیا غم تو سینه ام
می ترسم از این کوفیان، دلواپس سکینه ام
غوغا شده ، سرت رو نیزه جا شده
بر سر غارت حرم، بین عدو دعوا شده
دلم شکست ، وای از چشم خولی پست
بابام کجاست تا ببینه، منم عدو دستامو بست
[(مرو سالار من)2)]2
- یکشنبه
- 23
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 16:59
- نوشته شده توسط
- محمد
ارسال دیدگاه