اي خدا هنگام آواي من است
پشت درب خانه ات جاي من است
لايق بر سفره بنشستن نيم
خود تو مي داني خدايا من كيم
رخت مهماني نباشد در برم
گو چه خاكي من بريزم بر سرم
من گرفتار غم بد حالي ام
رحم كن يا رب به دست خالي ام
نيمه شب يا رب نمايم التماس
در دلم دارم خدا حول و هراس
حق مردم مانده بر دوشم خدا
واي من گشته فراموشم خدا
واي من كردم حرامي را حلال
حق زهرا را نمودم پايمال
واي من در روز ميزان و حساب
من چه گويم در جواب بوتراب
واي اگر گويد كتابت را بخوان
واي اگر گويد تو دور از ما بمان
اي خدا رحمي بر اين بيچاره كن
نامه جرم مرا خود پاره كن
شاعر؟؟؟
- پنج شنبه
- 19
- آذر
- 1388
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه