• سه شنبه 4 دی 03


شعر مناجات با خد -( باز وقت عاشقی شد باز درها باز شد )

4155
1

باز وقت عاشقی شد باز درها باز شد
مهربانی خدا بر بندگان احراز شد
بندۀ بیچاره با دست کریمی ناز شد
بال دادند و دوباره نوبت پرواز شد
من که با نیمه نگاهی بال در می آورم
صد شراب از غوره های کال در می آورم
تو صدا کردی وگرنه باز خوابم برده بود
تو پذیرفتی وگرنه این گدا افسرده بود
تو دوا کردی وگرنه دل یقینا مرده بود
تو سپر گشتی وگرنه تیر شیطان خورده بود
خانه ات آباد آبادی کن این ویرانه را
رنگ مروارید کن این اشک دانه دانه را
من گدا هستم به احسان تو عادت کرده ام
با دو دست خالی ام سوی تو هجرت کرده ام
لطف بسیار تو را دیدم که رغبت کرده ام
از عیال و دوستانم نیز دعوت کرده ام
به همه گفتم کنار سفره جاداری خدا
دیدم اینجا بهتر از من هم گدا داری خدا
مهر باطل شد به ذکر بی وضوی من نزن
حکم خاموشی به آوای گلوی من نزن
دست رد بر کیسه های آرزوی من نزن
این همه بد کرده ام اما تو بر روی من نزن
خسته ام از این همه دوری خدایی کن مرا
جان حیدر جان زهرا کربلایی کن مرا
خوانده ام هر جا حسین و گفته ام هرجا حسین
یا من ارجوه لکل خیر یعنی یا حسین
خیر دیدم از زمان آشنایی با حسین
پر کشیده دل از اینجا با سلامی تا حسین
السلام ای شاه بی سر یا ذبیحا بالقفا
ای سر بی تن، تن بی سر گرفتار جفا

شاعر : حسین قربانچه

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 7:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران