عالم اگر شود زُگلِ دل چمن چمن
در باغ حُسن مثل تو سرو چمن يکی است
بين هزار خرمن گل مثل بوی تو
بوی لطيف عطر گل ياسمن يکی است
تو ماه عالمی وهزارانت انجمن
گويند متفق که مه انجمن يکی است
هر کس که ديد روی تورا بين پنج تن
اقرار کرد کآينه پنج تن يکی است
ماه خدا دونيمه شدو گفت آسمان
هر چند از ستاره پری ماه من يکی است
گرچه تو وعلی ونبی را سه پيکر است
جان تو و علی ونبی در بدن يکی است
آن چارتن که زير کسا با توأند پنج
يک نور واحديد همانا سخن يکی است
اسرار غيب آينه روبه روی توست
عين اللهی و پيش تو سرّ وعلن يکی است
صبر تو بست دست تورا ورنه دست تو
با دستهای حيدر خيبر شکن يکی است
هر جا سفر کنم دل من در بقيع توست
آری بر اين مسافر تنها وطن يکی است
مردی چو جدّ وباب وحسين وتو نيست ، نيست
چونانکه مثل حضرت صدّيقه زن يکی است
مِهر تو ثبت مُهرمسلمانی من است
بی تو طريق کفر و مسلمان شدن يکی است
هر چند نيست قابل وصف تو يا حسن
اينجا عقيق ميثم ودُرّ عدن يکی است
شاعر:غلامرضا سازگار
- چهارشنبه
- 4
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 18:4
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه