خـسـته، افـتـاده ز پا، آمده زانو میزد
مـشـکلى داشت به آقاى خودش رو میزد
میچکید از سر و رویش عرق شرم به خاک
مـشـتهـا واشده و پنجه به گیسو میزد
دامـنـى داشـت پر از خاطره تیره و تلخ
دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو میزد
همنوا با در و دیوار در آن عصمت محض
کـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو میزد
پـاک میشـد دلـش از غصه ناپاکىها
خـادمی داشت در این فاصله جارو میزد
فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز
شـعـله اى شعر که در آینه سوسو میزد
علیرضا کاشی پورمحمدی
- شنبه
- 16
- مهر
- 1390
- ساعت
- 14:35
- نوشته شده توسط
- samira
س
ميلاد امام رضا عليه آلاف التحيه و السلام ، مبارك باد.
همواره نام كامل شاعر به خاطر رعايت امانت بايد نوشته شود.
متشكرم
------------------
رضایی:
با تشکر از حسن توجه شما، فکر می کنم شاعر این شعر آقای علیرضا کاشی پورمحمدی باشند. امیدوارم ما را در ارئه صحیح مطالب یاری کنید. یکشنبه 17 مهر 1390ساعت : 01:19