شمیم جان فزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک و ناب و عنبر آید
بگوشم عمه از گهواره گور
در این صحرا صدای اصغر آید
مهار ناقه را یکدم نگهدار
که استقبال لیلا، اکبر آید
مران ای ساربان یکدم که داماد
سر راه عروس مضطر آید
حسین را ای صبا برگو که از شام
بکویت زینب غم پرور آید
ولی ای عمه دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید
که چون اندر سر قبر شهیدان
تو را از گریه کام دل برآید
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید
کند جودی به محشر، محشر از نو
اگر در حشر ما این دفتر آید
جودی خراسانی
- چهارشنبه
- 14
- بهمن
- 1388
- ساعت
- 20:30
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه