اومدم پابوس قبرت واسه خوندن زیارت
السلام ای دلبر من اومدم من از اسارت
با یه قامت خمیده واسه تو غمنامه دارم
من پیشونی شکسته شرح ماتم نامه دارم
میگم از قصه ی کوفه میگم از خار مغیلان
کوچه های شهر شام و سنگ روی بام طفلان
میگم از بزم شراب و غم دل که بی امون بود
سر تو میون یک تشت زیر چوب خیزرون بود
سر تو به نیزه دیدم میون هزار شکوفه
من همش گریه می کردم پشت دروازه ی کوفه
شامیا خنده می کردند با صدای البشاره
به گل اشک رقیه به همون لباس پاره
نگا کن رباب خسته با یه دونه مشک پاره
پاشو گهواره آورده واسه طفل شیرخواره
روی تل بودم و دیدم حرم و نشون می دادی
خیمه ها آتیش گرفت و تشنه لب تو جون می دادی
کو علی اصغر من لاله ی سرخ و سفیدم
کو علی اکبر من کو علمدار رشیدم
زینبت با ناله رفت و دوباره با ناله بر گشت
می کشه از تو خجالت آخه بی سه ساله برگشت
- جمعه
- 16
- بهمن
- 1388
- ساعت
- 16:54
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
امیر حسین