غزل در غزل یادتان واجب است
همیشه سر سفره نان واجب است
اگر عشق عشق حقیقی است پس
گذشتن از آن هفت خوان واجب است
شهید نگاهی ز سمت توأم
چه باکی! بگویند جان واجب است
کسی بر در خانه ات حک نکرد
که تفکیک خوب و بدان واجب است
تو آن بوترابی که در مکتبش
هواداری از بی کسان واجب است
خودم را تماما به نامت زدم
قیامت یقینا نشان واجب است
دلت میزبانِ دلِ مبتلاست
پذیرائی از میهمان واجب است
برای ولایت نباشد حصار
که بر جمله خرد و کلان واجب است
از این نکته به سادگی نگذرید
نوای علی در اذان واجب است
شاعر:علی اکبر حائری
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 15:54
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه