علي باشد دليران را معلم
يلي سر از يلان اين عوالم
علي باشد رموز و فخر هستي
علي باشد دليل حق پرستي
اگر احمد زند دم از مقامش
بگيرد دست مظلوم از مرامش
كجا بيني شه والا مقامي
دهد ايتام شهري را طعامي
رطب بانان او باشد عطايش
ولي نان جوين باشد غذايش
يتيمي از طعام او بخندد
ولي خود بر شكم سنگي ببندد
گدايي گر ز او خواهد نوايي
به پيش او برد دست گدايي
علي مرتضي از اين خضوعش
دهد انگشترش را در ركوعش
علي اسلام را معنا نموده
گره از كار احمد وا نموده
مع الحق است و احمد را نظير است
" پيمبر بر دلش ، حيدر امير است "
اميري ميكند بر كل عالم
به پايش سر گذارد ماه خاتم
همين است و همين است و همين است
علي با شيعيانش هم نشين است
بدان شيعه ز آتش در امان است
علي مرتضي صاحب جنان است
بگو بر آنكه كارش شد حماقت
پرستد ذات حق را بي ولايت
اگر مقصد خداوند رحيم است
علي راهش صراط المستقيم است
بنازم من علي را درِّ ناب است
خدا مدحي كند بر او خطاب است ( هل اتي)
زميني را علي گر پا گذارد
ز خاكش نسل شيعه سر برآرد
فقط عشق هزار دستان همين است
كه سلطانش اميرالمومنين است
شاعر: هزار دستان
- چهارشنبه
- 18
- اردیبهشت
- 1392
- ساعت
- 14:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه