• سه شنبه 4 دی 03


شعر ولادت حضرت زهرا(س)(باز درهای عنایت همه باز است امشب)

2157
4

باز درهای عنایت همه باز است امشب
شب قدر است و شب راز و نیاز است امشب
هر چه نور است در آفاق حجاز است امشب
افق مکه تماشا گه راز است امشب
ساقی کوثر و پیمانه و مستی آنجاست
راز نشناخته ی عالم هستی آنجاست
*
مکه لبریز تمنای حضور است امشب
مکه سر چشمه ی شیدایی و شور است امشب
مکه سینای پر از نخله ی طور است
مکه سرشار شکوفایی و نور است امشب
این همان مبدأ فیض است که امید آنجاست
این همان مهبط وحی است که توحید آنجاست
*
کعبه را پیش نظر تا که تجسم نکنی
مثل گلبرگ لب غنچه تبسم نکنی
«کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نکنی»
غفلت از کعبه ی جان و دل مردم نکنی
کعبه خود قبله نمایی است که در آن صحراست
به همان کعبه قسم قبله ی دلها زهراست
*دل به این قبله بده کز همه افزون باشی
سعی کن آینه در آینه مفتون باشی
در طواف حرم عشق دگرگون باشی
نکند یک نفس از دایره بیرون باشی
جای در سایه توحید گرفتن، هنر است
نور از دختر خورشید گرفتن هنر است
*
دختر وحی و نبوت که نبی مانند است
مادر پاکی و عصمت که علی پیوند است
گوهر صبر و صداقت که سعادتمند است
گلبن عشق و محبت که پر از لبخند است
گرمی و روشنی چشمه ی خورشید از اوست
شادی عالم از او خرمی عید از اوست
*
ماه از شرم نگاهش رخ خود پوشیده است
مهر در بندگی حضرت او کوشیده است
زهره هم از کف او جام ولا نوشیده است
یازده چشمه ی نور از دل او جوشیده است
بسکه این آینه ی نور نبوت پاک است
بخدا نابترین ترجمه ی لولاک است
*
این گل است آنکه به او ناز پیمبر می کرد
در صدف چون گهری پاک سخن سر می کرد
همه شب زمزمه ی عشق مکرر می کرد
خویش را همدم تنهایی مادر می کرد:
کای به دریای وفا گوهر تنهای قریش
مکن اندیشه ز بی مهری زنهای قریش
*
گر کشیدند ز دیدار تو دامن مادر
همدم راز تو هستم به خدا من مادر
غرق گل کردن دامان تو با من مادر
یا تو از عشق بکن زمزمه یا من مادر
باغبان! نخل امید تو ثمر خواهد داد
آسمان مژده ی میلاد سحر خواهد داد
*
آن سحر سر زده آن صبح امید آمده است
یک چمن نسترن سرخ و سپید آمده است
گل مریم به طربناکی عید آمده است
چشمه ی فیض خداوند مجید آمده است
چه نشینید که جبریل امید در راه است
ذکر خیر همه یا بنتِ رسولَ الله است
*
بخدا گلبن توحید، بَرَش فاطمه است
شجر طیبه آری، ثمرش فاطمه است
شب یلدای جدایی سحرش فاطمه است
صدف پاک نبوت گهرش فاطمه است
ذوب شد فاطمه در طور تجلای علی
نرسد هیچ کمالی به تولای علی
*
به ولای علی از فاطمه عاشق تر کیست؟
به علی دوستی او بشری نیست که نیست
او حبیبی است که در سایه ی محبوبش زیست
آنقدر داشت صبوری که بر او صبر گریست
آری ای فاطمه صبر تو تماشایی بود
عافبت سوزترین نوع شکیبایی بود
*
ما که شادیم ز شادی تو غمگین ز غمت
ای جگر گوشه ی عصمت! سر ما و قدمت
ای دلارام نبوت! کم ما و کرمت
میهمان کن دل ما را به طواف حرمت
شب شادی و سرور است «شفق» را دریاب
آرزومند حضور است «شفق» را دریاب
 محمدجوادغفورزاره (شفق

  • شنبه
  • 7
  • اردیبهشت
  • 1392
  • ساعت
  • 12:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران