دوباره جمعه آمد یار ما کو
خدایا دلبر و دلدار ما کو
دل ما را دوباره غم گرفته
خدایا همدم و غمخوار ما کو
سحر با یاد او بیدار گشتیم
خدایا ماه شب بیدار ما کو
طلوع فجر ما عصر ظهور است
تجلی بخش شام تار ما کو
دلم خون گشت از زخم زبان ها
خدایا صاحب و سالار ما کو
کنم جان را فدای خاک پایش
امید عترت اطهار ما کو
گلستان جهان بی تو خزان است
خدایا آن گل بی خار ما کو
ببار ای اشک از داغ فراقش
خدایا چشم گوهر بار ما کو
- یکشنبه
- 13
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:6
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه