شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 روح اله گائینی

حضرت رقیه سلام الله علیه * روح اله گائینی

5719
3

حضرت رقیه سلام الله علیه سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من...

یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی

شبا نخوابیدم، کجایی بابایی

سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم

پایین پای این، نیزه ها بنشستم

###

نفس به عشق تو، می کشم ای بابا

بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها

عمه سپر میشد، همیشه جای من

بعد تو شد غصه، بابا دوای من

###

پاهام پر آبله، بس که دویدم من

ببین که از داغت، دیگه بریدم من

از غصه دق کردم، ببر منو بابا

پیش عمو عباس، که اومده زهرا

###

سر تو رو بردن، بزم شراب و می

نپرسیدی راه رو ، چطوری کردم طی

منو ببر با خود، زجر کشیدم من

چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من

روح اله گائینی

  • شنبه
  • 1
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 21:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیررضا فرجوند

نوحه ی حضرت رقیه -(کنج ویرانسرا میمیرم امشب) * امیررضا فرجوند

4361
6

نوحه ی حضرت رقیه -(کنج ویرانسرا میمیرم امشب) بسم الله الرحمن الرحیم

ای ماه تابان مظلوم حسین جان

کنج ویرانسرا میمیرم امشب
دیگر از زندگانی سیرم امشب
جان میدهم جان در کنج ویران

روی من از ستم گردیده نیلی
شمر دون بر رُخم زد ضرب سیلی
چشمانم از غم گردیده باران

ای پدر بر تنم باشد نشانه
ضربه ی کعب نی با تازیانه
پس کو تنت ای سلطان خوبان

یا حسین کُشته ی صوم و صلاتی
بر همه شیعیان باب نجاتی
جانت فدا شد با کام عطشان

یا حسین دستُ میگیرم به دیوار
راه رفتن به من سخت است و دشوار
از غم رسیده بر لب دگر جان

ای پدر جان چه شد طفل صغیرت
اصغر ان کودک نا خورده شیرت
در این عزا شد ( فرج) نوا خوان
**
شعر از : امیررضا فرجوند

  • جمعه
  • 31
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 00:17
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -( در بیابان..محشری شد ای خدا زیرِ کتک) * محسن راحت حق

2868
2

مرثیه شهادت حضرت رقیه(س) -( در بیابان..محشری شد ای خدا زیرِ کتک) در بیابان..محشری شد ای خدا زیرِ کتک
سرنوشتم مادری شد ای خدا زیرِ کتک

دست بالا برد و با قدرت فرود آورد دست
صورتم نیلوفری شد ای خدا زیرِکتک

زجر بود و بی حیایی و کلامِ ناروا...
قسمتم..خیره سری شد ای خدا زیر کتک

تا که مشتی بر دهانم خورد..دندانها شکست
باز هم پرده دری شد ای خدا زیر کتک

دستهایم بسته بود و پشتِ مرکب می کشید
حال من پشتِ دری شد ای خدا زیر کتک

خاطرم آمد مصیبت های زهرا مادرم...
پهلویم خاکستری شد ای خدا زیر کتک

از تنم چیزی نمانده جز کبودی غیرِ درد..
این رمق ها آخری شد ای خدا زیر کتک

روضه های یک سه ساله جمع شد در راهِ شام
نیست گویا دختری شد ای خدا زیر کتک

آخرین حرفم ..کلامِ آخرم تایید کرد..
در بیابان محشری شد ای خدا زیر کتک

  • سه شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 15:34
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 بابک امامی

واحد روضه ای حضرت رقیه‌(س) -(نم نم داره بارون میاد) * بابک امامی

6946
15

واحد روضه ای حضرت رقیه‌(س) -(نم نم داره بارون میاد) نم نم داره بارون میاد
خرابه بوی نون میاد
عمه ببین داره برام
توی طبق مهمون میاد

خوش اومدی ای مهربون
خوش اومدی آروم جون
بمیره دخترت بابا
که خورده لبهات خیزرون

مگه گناه من چی بود
که صورتم شده کبود
داری خبر که بردنم
منو محله ی یهود
یا ابتاه۲ من الذی ایتمنی۳
___________
به پیشونیت کی سنگ زده
کی تو رو بی درنگ زده
نیزه و کعب نی بابا
به صورت تو چنگ زده

بوی تنور میده سرت
پس کو؟کجاست؟بال و پرت
همه بِهِم میگن شدم
خیلی شبیه مادرت

مُردم تا که دیدم بابا
سرت رو تو طشت طلا
ای مصحف ورق ورق
رحل تو بوده نیزه ها
یا ابتاه۲ من الذی ایتمنی۳
___________
به اشک من خندیدنو
گوشواره مو دزدیدنو
منو با عمه زینبم(س)
تو

  • شنبه
  • 4
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 09:40
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت حضرت رقیه(س) -( کنارِ زخم‌هایت زخمِ من انگار چیزی نیست) * رضا قاسمی

2529
2

شهادت حضرت رقیه(س) -(  کنارِ زخم‌هایت زخمِ من انگار چیزی نیست) کنارِ زخم‌هایت زخمِ من انگار چیزی نیست
به جانِ چشمِ تو این چشم‌های تار چیزی نیست

ندارم آب؛ وقت شستشویت اشک‌هایم هست
ولی پیشِ سرت انگار این رگبار چیزی نیست

نپرس اینقدر، از من نیمه‌ی تاریکِ ماهم چیست ؟!
خسوفم را تماشا کن؛ نکن اصرار، چیزی نیست

به شوق دیدنت تازه زبان وا کرده‌ام انگار
بِ به جاجانِ تو این لکنتِ گفتار چیزی نیست

نخواه از دخترت تا روسری بردارد از مویش
که زیرِ سایه‌ی این چادرِ گلدار چیزی نیست

نبین بر گونه‌ام حکّاکیِ ذکرِ عقیقت را
به دستِ ساربان یک شب شدم بیدار، چیزی نیست

نپرس از گوشواره از النگو از گلوبندم
فقط یک چند باری رفته‌ام بازار، چیزی نیست

به هر کس خیمه‌ی سوغات را می‌گشت می‌گفتم
ببین گوشِ مرا؛ دست از سرم بردار چیزی نیست

گلِ سرخِ بدون ساقه در گلدانِ سرنیزه !
نبین پای مرا؛ این زخم‌های خار چیزی نیست

  • سه شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شب سوم محرم98 شور واحد -(حرم سوخت دلم سوخت) * خادم زینب

6251
7

شب سوم محرم98  شور واحد -(حرم سوخت دلم سوخت) حرم سوخت
دلم سوخت
چادره روی سرم سوخت

چشام سوخت
پاهام سوخت
توی خیمه معجرم سوخت

آروم آروم آروم
باقد خمیده
دنبال تو میدوم نفس بریده

پدری رو نیزه
دختری تو صحرا
جز سکینه بابا جون بگو کی دیده

آروم آروم آروم
میگیره نفسهام
چی بگم نمونده سو بابا تو چشمام

هرچی بابا میگم
نمیدی جوابم
میبینی زخمی شده بابایی پاهام

بابا میشنوی صدامو ، سوز گریه هامو ، گوشوارمو بردن
بابا ،چادرو کشیدن ، گوشمو دریدن ، معجرمو بردن

۲

نمیدی
جوابم
اولین باره نمیگیری سراغم

یادت هست
میگفتی
که تویی چشم و چراغم

آروم آروم آروم
میباری رو نی ها
ینفر داره میاد با تازیونه

خوبه بسته چشمات
نمیبینی بابا
روی صورتم گذاشته یک نشونه

بابا ، کاش بشه برگردیم ، مدینه بهتربود ، حرمله ول کن نیست
بردن ، گهواره رو بابا ، زنده نمیمونه رباب نه، ممکن نیست

۳

تو رو نی
من اینجا
نمیدونم نیزه بهتره یا خارا

خوبه اون
بالایی
به موهات نگیره شعله های صحرا

آروم آروم آروم
پیر میشه سکینه
کاش میشد بیای برگردیم مدینه

آروم آروم آروم
میمیرم باباجون
رسم مهمون نوازیه کوفه اینه

غمای دل من
غمای ربابه
میبینی هنوز پی دو قطره آبه

همسفر میشم من
با شما بابا جون
بازار کوفه و شام کنج خرابه

باهم همسفریم اما ، یه فرقایی داره ، این دفعه باباجون
مارو باعزت آوردی ، الان میشیم کنج خرابه ها مهمون

اجرا:کربلایی مصطفی مروانی

  • سه شنبه
  • 22
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 13:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 بهمن عظیمی

نوحه حضرت رقیه(س) محرم98 -(ای قرارم بهارم نگارم) * بهمن عظیمی

2296
0

نوحه حضرت رقیه(س) محرم98 -(ای قرارم بهارم نگارم) ای قرارم بهارم نگارم
آمدی با سر ای سربدارم

زخم لبهایت اگر خون بر جگر کرد...
چشم خونینت شب من را سحر کرد

بابا... بوی باران می دهد بی تو هوایم
بابا... کی شود گریه حریف غصه هایم
بابا... دیدن رویت دوایم

یا اباالمظلوم ثارالله

جان بابا توانش ندارم
تا سرت را به دامان گذارم

دیگر از من جز تنی لاغر نمانده
از تو هم دیگر بجز این سر نمانده

بابا... گرچه چون شمعی غم تو کرده آبم
بابا... گرچه بعد از تو کتک داده عذابم
بابا... شد حجابم انقلابم

یا اباالمظلوم ثارالله

  • چهارشنبه
  • 30
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسولی

زمزمه حضرت رقیه(س) -( بشین روی پاهام - فدای اون نگات ) * رضا رسولی

2525
-1

زمزمه حضرت رقیه(س) -( بشین روی پاهام - فدای اون نگات ) ۱
بشین روی پاهام - فدای اون نگات
بذار که موهاتو - شونه کنم برات
بابا بابا بابا
کجا بودی / زخمیه بابا روی تو !؟
کجا بودی / کجا شکست ابروی تو !؟
عوض شده فرم چشات
سوخته تموم موی تو
(بابا حسین . بابا حسین)

۲
چه جور برات بگم - کجاها بردنم
چه جور بگم که با - سیلی میزدنم
بابا بابا بابا
نبودی و ... / جسارتا که ندیدم !
نبودی و ... / چه حرفایی که نشنیدم!
به دختر تو سخت گذشت
از همه دنیا بریدم
(بابا حسین . بابا حسین)

  • سه شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:29
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه زمینه -(منو جا گذاشتین) * خادم زینب

3285
1

شهادت حضرت رقیه زمینه -(منو جا گذاشتین) منو جا گذاشتین
تو ویرونه ی تار و خلوت
میدونید نداره
سه ساله به تاریکی عادت

خدایی
دلتون میاد از رقیه جدا شید
بدونه
سه ساله بازم راهیه کربلا شید
آخه بی
رقیه ، چه جور روبرو با بابا شید

حالا که گذاشتین
منو تو خرابه
سلام منو به بابا برسونید

دیگه بابایی رو
نذارید تو صحرا
یا اینکه کنار بابایی بمونید

وای من الذی أیتمنی

2

اگر که بپرسه
حالم رو بگید خوبه حالم
نگید که شکسته
سرم یا که زخمیه بالم

بابایی
بفهمه که من سیلی خوردم میمیره
بفهمه
غم زهرا رو ارث آوردم میمیره
بفهمه
که زخم تنو میشمردم میمیره

باهاتون بودم من
تو صحرا و بازار
حالا چی شده جام گذاشتید خرابه

میدونم مزاحم
شدم واسه عمه
حالا میتونه بی

  • جمعه
  • 29
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دم نوحه سنتی - حضرت رقیه سلام الله علیها -(رأس شریفت یاس و من پروانه امشب) * امیر عباسی

3709
6

دم نوحه سنتی - حضرت رقیه سلام الله علیها -(رأس شریفت یاس و من پروانه امشب) رأس شریفت یاس و من پروانه امشب/خوش آمدی بابا در این ویرانه امشب/با سر سراغم آمدی/بر دختر خود سر زدی
بابا حسین جان
بابا حسین بابا حسین...بابا حسین جان
اهل جفا اشک روانم را چو دیدند/ناز مرا با تازیانه ها خریدند
رقیه از جان خسته شد/غمگین و دلشکسته شد
بابا حسین بابا حسین...بابا حسین جان
سربسته گویم سوی من بِنما نظاره/قرآن کوچک تو گشته پاره پاره
سه ساله ات شد خونجگر/پیر غمت شدم پدر
بابا حسین بابا حسین...بابا حسین جان

  • پنج شنبه
  • 10
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 12:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه ی محرم -(سه ساله دختر حسینم من) * هستی محرابی

2326

نوحه ی محرم -(سه ساله دختر حسینم من) #شب_سوم_واحد_محرم_99
#توسل_به_حضرت_رقیه_س

◾بنداول
سه ساله دخترِ حسینم من
نگارِ شاهِ عالمینم من
ز دوریش به شور و شینم من
رقیه‌ام من(۲)
به شامِ غم در تب و تابم من
تو کنجِ ویرانه بخوابم من
باعثِ زحمتِ ربابم من
رقیه ام من(۲)
به شامِ تارِ من سحر آمد
برای من که این خبر آمد
سر بریده از سفر آمد
دلم کبابه.چشام پُر آبه(۱)

◾بنددوم
به سینه‌ی من عمه آه آمد
عمه بیا پدر ز راه آمد
به آسمانِ دیده ماه آمد
پدر رسیده(۲)
من و غم و غصه‌ی در سینه
سنگِ جفا و روی آئینه
زخمِ زبان و طعنه از کینه
دلم کبابه. چشام پُرآبه(۱)
به کنجِ ویرانه زمینگیرم
سه ساله‌ام ولی ببین پیرم
ز دوریت ز جانِ خود سیرم
رقیه‌ام من(۲)

◾️بند سوم
دیگه ز دردِ خارِ پا بابا
نمانده طاقتی مرا بابا
امان امان از این جفا بابا
بابا کجایی(۲)
ببین کبودیِ سر و رویم
ز بس عدو کشیده گیسویم
دو مشتِ او پُر شده از مویم
بابا کجایی(۲)
لب و دهان من شده پُرخون
ز سیلی صورتم شده گلگون
خون زده از معجرِ من بیرون
بابا کجایی (۲)

#هستی_محرابی
#شب_چهارم_ادامه_دارد

  • جمعه
  • 24
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه مشترک و کاربردی شب سوم و هفتم امام حسین(ع) -(شد شب سوّمِ/هفتمِ،سوگ شاه غریب) * امیر عباسی

2818
2

نوحه مشترک و کاربردی شب سوم و هفتم امام حسین(ع) -(شد شب سوّمِ/هفتمِ،سوگ شاه غریب) شد شب سوّمِ/هفتمِ،سوگ شاه غریب
آنکه در قتلگاه،گشته شیب الخضیب
یا حسین یا حسین...

در عزای حسین،آسمان گریه کرد
مادرش با دلی،خونفشان گریه کرد
یا حسین یا حسین...

با لبِ تشنه شد،کشته راه دین
از روی ذوالجناح،گشته نقش زمین
یا حسین یا حسین...

روی او روی نِی،نورِ مکتب بُوَد
پرچم ‌نهضتش،دستِ زینب بُوَد
یا حسین یا حسین...

هدفِ این قیام،قُربِ بر داور است
امرِ معروف و هَم،نَهیِ از منکَر است
یا حسین یا حسین...

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:52
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه شهادت حضرت رقیه _کنج خرابه غوغا شد بابا آمد * اسماعیل تقوایی

3656
2

نوحه شهادت حضرت رقیه _کنج خرابه غوغا شد بابا آمد نوحه شهادت حضرت رقیه
کنج خرابه، غوغا شد، بابا آمد2
ماه شب من، پیدا شد، بابا آمد2
واویلتا واویلا آه و واویلا 3
____________________________
سرزده با سر، بابا، بر یتیمانش
عمه گرفته، این سر ، روی دامانش
درد دلم را گویم، با، بابا حالا
بوسه زنم بر، چشم، باز وگریانش
واویلتا..
_____________________________
بی تو پدر، آتش بر، خیمه هاافتاد
اهل حرم ، دویدند، در حال فریاد
گوشم شده پاره در، غارت دشمن
بوده فغان کارم در، صحنه ی بیداد
واویلتا....
_____________________________
افتاده ام از ناقه برخاک صحرا
رویم شده نیلی از سیلی اعدا
بابا ببین زخمی ام از تازیانه
حالا شدم مانند مادرت زهرا
واویلتا...
____________

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 00:03
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

شور سوم محرم حضرت رقیه س محرم 98 -(بابا از درد و غمِ تو می نالم) * روح اله نوروزی

1288
0

شور سوم محرم حضرت رقیه س محرم 98 -(بابا از درد و غمِ تو می نالم) بابا
از درد و غمِ تو می نالم
ببین که سوخته پَر و بالم
گریه زاری شده احوالم
ای وای ای وای ای وای ای وای

بابا
میریزه اشکام دونه دونه
نمیشه موهام دیگه شونه
آخه پُر از لخته ی خُونه
ای وای ای وای ای وای ای وای

سوخته موی تو، سَر و رویِ تو
سر تو بابا مگه کجا بوده
چرا زیرِ چشمای تو کبوده
ای وای ای وای ای وای ای وای

____

#بند۲
بابا
بار غم رو دوشم آووردم
نبودی چقد سیلی خوردم
خودمو به عمه سپُردم
ای وای ای وای ای وای ای وای

بابا
ببین چشم ترم میسوزه
بدجور بال و پرم میسوزه
داره موی سرم میسوزه
ای وای ای وای ای وای ای وای

چشم تو دور دید، با لگد کوبید
شبیه مادر پهلومو شکستن
می بینی دست و بازومو شکستن
ای

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه (سبک.. تا مشکتو تو آب زدی.. سلحشور) * اسماعیل تقوایی

1903
0

زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه (سبک.. تا مشکتو تو آب زدی.. سلحشور) زمزمه وزمینه شهادت حضرت رقیه،سبک(تا مشکتو تو آب زدی.
منتطرم تا که بیای، سر روی زانوت بذارم
رو صورت قشنگ تو، من گل بوسه بکارم

دل من رو توی ویرونه غم گرفته
میریزم اشک، عمه ی من ماتم گرفته
به حال این دختر تنها وغریبت
میدونم قلب تموم عالم گرفته
بابا جون،.. بابا جون.. باباجون.. بابا جون2
_______________________
اومدی بابا با سرت، به دخترت سر بزنی
اومدی تا خرابه رو، نقشی ز حیدر بزنی

بیا بگم من براتو درد دلامو
بزارم روی لبای، خونیت لبامو
بگم بعد تو به ما بابا چی گذشته
بگم که عمه همیشه داشته هوامو
باباجون....
________________________
گوشواره هامو بردنو، ببین گوشم پاره شده
دختر نازت باباجون، اسیر و آواره شده

رقیه ت از دشمن بی دین خورده سیلی
مث زهرا صورتم بابا، گشته نیلی
سرم خورده سنگ شامی ها وشکسته
مارو چرخوندن توی شام با دست بسته
بابا جون...
______________________________
حالا که اومدی پدر،دخترتم همرات ببر
از بسکه سختی کشیدم، اومده طاقتم بسر

نمیخوام بعد تو دیگه این زندگانی
زبعد تو شد بهار عمرم خزانی
دلم میسوزه برای عمه باباجون
. تو این سختی ها شده عمه قد کمانی
بابا جون...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 17:57
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی شب سوم محرم۱۳۹۸ * مرتضی محمودپور

1995
0

نوحه‌ی سینه‌زنی شب سوم محرم۱۳۹۸ ◾نوحه‌ی سینه‌زنی شب سوم
◾سبک جدید محرم۱۳۹۸

◾بنداول
طفل سه ساله کجا سیلی و کعب سنان
طفل سه‌ساله کجا طعنه و زخم زبان
کوچه و بازار شام هلهله برپاشده
راس شهیدان همه به رو نی بر سنان
شام کجا
دام کجا
آتش از بام کجا
آه واویلتا آه و واویلتا(۲)

◾بنددوم
کنج خرابه پدر بدیدنم آمده
عمه بیا از سفر بدیدنم آمده
لعل لب انورش مثل عقیق یمن
عمه بین دیده تر بدیدنم آمده
ماه من
آه من
یوسف این چاه من
آه و واویلتا آه و واویلتا(۲)

◾بندسوم
عمه بپرس از پدر شاه علمدار کو
عمه بپرس از پدریوسف بازار کو
زاده‌ی لیلا علی شبه پیمبر کجاست
بپرس‌از باب‌ من شمع شب تار کو
خواب من
باب من
گوهر نایاب من
آه و وایلتا آه و واویلتا(۲)

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 23:35
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 قاسم نعمتی

زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها به سبک سلام آقا....من الان روبروتونم -(سلام بابا...بیا بنشین به دامانم ) * قاسم نعمتی

7945
3

زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها  به سبک سلام آقا....من الان روبروتونم -(سلام بابا...بیا بنشین به دامانم ) به سبک سلام آقا....من الان روبروتونم

سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم . تورو آخر کشیدم من
پدر جانم

یه ماه میشه...که لبهام و نبوسیدی
چِشِت روشن... لباسِ پارم و دیدی؟
پدرجانم
خبر داری؟..شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده... موهای سوخته بی تابم
پدر جانم

از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
یه جمله من...میگم با این سرِ پُر درد
بدون جایِ.... بغل کردن .بلندم کرد
پدر جانم

ازون مجلس ... دیگه من با همه قهرم
بهم میگن.... کنیزِ مردمِ شهرم
پدر جانم
یه پیغامم... بابا واسه عمو دارم
بیار چا

  • سه شنبه
  • 3
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 10:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر عباسی

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -(گوشه ویرونه،خوبِ خوبا اومد) * امیر عباسی

1406

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها -(گوشه ویرونه،خوبِ خوبا اومد) ابتا یا حسین ابتا یا حسین...

گوشه ویرونه،خوبِ خوبا اومد
برای دیدنم،سر بابا اومد
شهید تشنه لب،گل زهرا اومد
برای دیدنم،سر بابا اومد
ابتا یا حسین ابتا یا حسین...

یهودی های شام،خیلی خیلی بدن
نبودی ای پدر،همه رو می زدن
ای عزیز خدا،شهیدِ بی کفن
نبودی ای پدر،همه رو می زدن
ابتا یا حسین ابتا یا حسین...

لاله ای بودم و دیگه پرپر شدم
عمه میگفت به من مثه مادر شدم
از غم تو بابا خیلی مضطر شدم
عمه میگفت به من مثه مادر شدم
ابتا یا حسین ابتا یا حسین...

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 عباس میرخلف زاده

زمينه شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها محرم 98 -(غروب كه ميشه ) * عباس میرخلف زاده

2165
1

زمينه شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها محرم 98 -(غروب كه ميشه ) غروب كه ميشه
دلم چه ميگيره بابا
نگفتي ميري
رقيه ميميره بابا
با گريه هام
بهت ميشم خيره بابا ـــــ جونم....

كاش بابا داشتم ، بغل ميكردم بابائيمو
ديگه نميخنديدن به اين يتيمت...

چشم عمو مو دور ديدن ، يتيمتو زدن بابا
به اشك من ميخنديدن ، يتيمتو زدن بابا ٢

بابا ، من الذي ايتمني

كي مثلِ منه
كي از چشاش خون ميباره
كدوم سه ساله
شبيه من لكنت داره
كدوم سه ساله
شبيه من چشماش تاره ـــــ بابايي....

لبهام بي حسّه ، از بس كتك خوردم بابايي
كدوم سه ساله بابا صورت كبوده

شبي كه گم شدم زجر و ، سراغ من فرستادن...
تا فهميدن دخترتم ، شبيه تو من و زدن

بابا ، من الذي ايتمني

بعد يه عمر
خوش اومدي باباجونم
بعد يه ع

  • چهارشنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

روضه حضرت رقیه با نوای حاج حسین سیب سرخی -(انگشترت چرا توو دست حرمله س) * احسان نرگسی رضاپور

3507
2

روضه حضرت رقیه با نوای حاج حسین سیب سرخی  -(انگشترت چرا توو دست حرمله س) موهام سفید شده ، نیلی صورتم
ممنون که اومدی، بازم عیادتم

بابا خودت ببین ، پاهام توو سلسله س
انگشترت چرا ، توو دست حرمله س

فکرم بابا، توی مجلس شرابه
بابا، رو دستام جای طنابه

گریونم ، از داغت دلخونم

............

زخمی شده سرم، خونی شده سرت
حالا دیگه شدم، من مثل مادرت

من اون کبوترم، که زخمیه پرم
پس پیکرت کجاس ای سایه ی سرم

بدون تو ، از دنیا خیری ندیدم
بابا می بینی دیگه بریدم

گریونم از داغت دلخونم

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:47
  • نوشته شده توسط
  • احسان نرگسی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه‌زنی شب سوم محرم(سبک سنتی) * مرتضی محمودپور

2483
1

نوحه‌ی سینه‌زنی شب سوم محرم(سبک سنتی) ◾نوحه‌ی حضرت رقیه(س)
◾سبک سنتی

◾بنداول
خیز و بین عمه جان با طبق سر رسید
رنگ از روی من در کنارش پرید
با لب زخمی و با رخ غرق خون
شد لبم از لبش عمه جان لاله گون
آه و واویلتا آه واویلتا(۲)

◾بنددوم
همره خود مرا ای پدر جان ببر
جان من را پدر زین خرابه بخر
من نفس میزنم کنج ویران پدر
دشمن دون زده با لگد بر کمر
آه و واویلتا آه و واویلتا(۲)

◾بندسوم
من فدای سرت پیکرت در کجاست
هم علمدار و هم اکبرت در کجاست
مونس من شده کنج ویران رباب
از غم اصغرم حال من شد خراب
آه واویلتا آه و واویلتا(۲)

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:08
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

زمزمه روضه ای شب سوم محرم -(درسته رو نیزه نشستی اما این که میگن یتیم شدم دروغه) * خادم الزینب

1943

زمزمه روضه ای شب سوم محرم -(درسته رو نیزه نشستی اما این که میگن یتیم شدم دروغه) #پیشنهاد_ویژه
درسته رو نیزه نشستی اما
این که میگن یتیم شدم دروغه
سایت هنوزم بالای سرم هست
شاید سرِ رو نیزه هم دروغه

شاید دارم خوابای بد میبینم
سنگی که خورده به سرت دروغه
خونی که داره میچکه رو نیزه
از تو رگای حنجرت دروغه

بگو دروغه که
شب و سپر کردی توی تنور
بگو دروغه که
داری میری بی من یجای دور
روزم رو شب کنم بیتو چه جور

بند دوم

میخوام که درد دل کنم بابایی
مونده تو قلبم حرفای نگفته
اما میون زنها پنهون میشم
تا که چشات به صورتم نیافته

آخه دیگه چیزی نمونده از من
نگام کنی بال و پرم میریزه
یجوری سوختم توی شعله ها که
نازم کنی موی سرم میریزه

فقط اگه میشه
از اون بالا بخند توو روی من
مثه تو میسوزه
از تشنگی هنوز گلوی من
رو نیزه ها نشستی روبروی من

بند سوم

حالا که اومدی بیا بشینیم
خستگی در کن روی دامن من
پاک کنم این غبارو از رو چشمات
اگرچه خاکیه پیراهن من

لباس من خاکی تر از زمینه
اما تو خاکی تری از لباسم
چقد عوض شدی ولی هنوزم
همون بابای مهربونی واسم

منم عوض شدم
چقد بابا شبیه دختره
تو بی انگشتری
دخترتم بدون معجره
ولی هنوز چشات نازمو میخره

#زمزمه_شب_سوم_محرم
#زمزمه_جانسوز
#پیشنهاد_دانلود

  • جمعه
  • 20
  • تیر
  • 1399
  • ساعت
  • 23:50
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 حسن نازپرور

حضرت رقیه سلام الله علیها * حسن نازپرور

1155

حضرت رقیه سلام الله علیها واحد جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها

یتیمم من دیگه باباندارم
کف پاهام چقد آبله دارم
انقده طعنه و ناسزا شنیدم
دیگه اززنده موندن بیزارم
یتیمی درد بی درمون یتیمی
???

من ازاین آدما خیری ندیدم
خیلی روخارصحراها دویدم
شمرنامرد به من سیلی زدوگفت
توی مقتل بابات و سر بریدم
یتیمی ....
???

خیمه ها شعله ورازآتیش و دوده
گناه مابچه ها مگه چی بوده
بس که دشمن به من تازیانه زد
بدنم دردمیکنه خیلی کبوده
یتیمی...
???

دخترابابایین اینو میدونی
غم و غصه هام و ازچشام میخونی
دخترای شام به من محل نمیدن
منو باخودت ببر اگه میتونی
یتیمی...
???

دشمن پست به آیینه ترک زد
به روی زخمای قلب من نمک زد
نبودی تاببینی بابای خوبم
بین راه شام،،، هی منو کتک زد
یتیمی...
???

زجرنامرد چه وحشیانه ام زد
خیلی باکعب نی روی سرم زد
دستامو روی سرم گذاشتم اما
ندیدی باباچطوری لگدم زد
یتیمی...

  • یکشنبه
  • 26
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 02:21
  • نوشته شده توسط
  • حسن نازپرور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _دلتنگ روی ماه تو باشد رقیه دخترت * اسماعیل تقوایی

1088

زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه _دلتنگ روی ماه تو باشد رقیه دخترت زمزمه ونوحه شهادت حضرت رقیه
دلتنگ روی ماه تو، باشد رقیه دخترت2
یکسر بیا ویرانه ام، بابا به جان مادرت2
بابای من بابای من، بابای من بابای من2
________________________
ای آفتاب نیزه ها، خوش آمدی خوش آمدی
بابا کجا باشد تنت، با سر به دختر سر زدی
بابای من....
___________________________
سنگ صبور من بیا، تا قصه ها گویم ترا
از بعد عاشورای تو، تاشام واین ویرانسرا
بابای من...
____________________________
بابت منم غارت زده، زینت گوشم برده اند
ای وای از آن نامردمان، بس عمه را آزرده اند
بابای من....
________________________
ازناقه زیر افتاده ام، نالیدم وحیران شدم
سیلی چو خوردم از عدو، از بی‌کسی گریان شدم
بابای من...
____________________________
درد یتیمی سخت بود، درد اسیری سخت تر
در کوفه وشام بلا، دلخسته گشتم ای پدر
بابای من...
_________________________________
هرجا روی ای جان من، دیگر مرا با خود ببر
خواهم ازاین دنیا روم، من سوی دنیای دگر
بابای من...

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 16:07
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 امیرحسین سلطانی

زمینه یا شور شب سوم محرم الحرام ۹۸ حضرت رقیه سلام الله علیها -(جدایی،شکسته قلبه دختری رو) * امیرحسین سلطانی

1439
1

زمینه یا شور شب سوم محرم الحرام ۹۸ حضرت رقیه سلام الله علیها -(جدایی،شکسته قلبه دختری رو) بند اول

جدایی،شکسته قلبه دختری رو
که داره،جون میده از فراق بابا
به کنج،خرابه بی قرار و مضطر
میگیره،از عمه زینبش سراغ بابا

دیگه زنده موندن عذابه براش
میترسه که میلرزه دائم صداش
شده چشم براه شده چشم براهه باباش

کجایی ای شمع و چراغِ خرابه کجایی
بیا که با تو شام تارم سحر شه بابایی

یا ابـتا یا ابـتا

?بند دوم

شبیه،فاطمه قامتش خمیده
تمومه،پیکرشم زخم و کبوده
خستهٔ،راهه که داره آبله پاش
آخه تو،محله ی یهودی بوده

لگد خورده که بی جونه پیکرش
زدن سیلی که تاره چشم ترش
گرفته آتیش گرفته آتیش معجرش

دیگه از این زمونه سیره بهونه میگیره
تا سر باباشو رو دامن میگیره میمیره

یا ابـتا یا ابـتا

۱۳۹۸/۴/۸

  • سه شنبه
  • 11
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمدرضا سروری

عموی علمدارم -(عموی علمدارم ، من آب نمی‌خواهم) * محمدرضا سروری

8537
9

عموی علمدارم -(عموی علمدارم ، من آب نمی‌خواهم) عموی علمدارم ، من آب نمی‌خواهم
بی روی تو غمبارم ، من آب نمی‌خواهم
از دوری تو زارم ، من آب نمی‌خواهم
از عشق تو سرشارم ، من آب نمی‌خواهم
******
برگرد و بیا خیمه ، عباس عمو جانم
از روی تو شرمنده با خیل صغیرانم
بی‌تاب رخ ماهت وامانده در این دشتیم
از خاطره‌ام رفته ، این حنجر عطشانم

از العطشم غمگین ، از دوری تو محزون
لب‌تشنه ترم اما ، از رفتن تو دل‌خون
برگرد و بیا عمو کن درد مرا درمان
ما تک‌تک طفلانیم ، بر همت تو مرهون

عموی علمدارم ، من آب نمی‌خواهم
******
هرتشنه در این وادی از عهد تو می‌گوید
حین عطش و آتش دستان تو می‌جوید
از مهر و وفای تو دل خاطره‌ها دارد
رخساره به یاد تو ، با خون بصر شوید

بر مر

  • شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 12:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(من چو شمع سوخته،غم به قلبم ریخته) * رضا یعقوبیان

1657
2

متن شعر نوحه (حضرت رقیه(س)) محرم 98 -(من چو شمع سوخته،غم به قلبم ریخته) من چو شمع سوخته،غم به قلبم ریخته
از فراق باب خود،چشم بر در دوخته۲
کی شود آن گل زیبای من آید ز سفر
تا ببوسم رخ زیبای پدر بار دگر
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲

ای پدر خوش آمدی،از سفر خوش آمدی
ای پدر پیش من،دیده تر خوش آمدی۲
آمدی تا که زنم بوسه بر آن روی مهت
جان دهم بهر غم و درد تو و یک نگهت
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲

ای مرا صبر و قرار،بی قرارم دلفگار
شادم از این موهبت،دارمت اندر کنار۲
شاملم گشته ز تو لطف و عنایت بابا
بر رقیه تو زدی سر ز محبت بابا
ابتا یا ابتا یا ابتا یا ابتا۲

بر لبم این زمزمه،آمده جان همه
من رقیه هستم و،یادگار فاطمه۲
زد عدو با لگد و کعب نی و هم سیلی
همچو زهرا رخ من گشته کب

  • چهارشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

نوحه و زمزمه شب سوم(حضرت رقیه) _سه ساله ام اما کمر خمیدم من * اسماعیل تقوایی

2521
2

نوحه و زمزمه شب سوم(حضرت رقیه) _سه ساله ام اما کمر خمیدم من نوحه وزمزمه شب سوم(حضرت رقیه)
سه ساله ام اما کمر خمیدم من
کودکم واما موی سپیدم من

ندیده ام خیری، زبعد تو بابا
درد غم وهجران سخت کشیدم من
وای حسین بابا، وای حسین بابا، وای حسین بابا،وای حسین بابا2
____________________________
بشد حرم غارت،رفت زکف چاره
به دست نامردی،گوش شده پاره

زناقه افتادم، روی زمین گرم
زضرب یک سیلی، دیده ی من تاره
وای حسین بابا....
______________________________
سخت مرا می زد، دشمن مجنونم
پناه من بوده،عمه ی محزونم

به جای من خورده،عمه بسی شلاق
به خواهرت بابا همیشه مدیونم
وای حسین بابا....
____________________________
اسیری ام بابا، مرا گران آمد
دخترت از دست،عدو به جان آمد
ب

  • دوشنبه
  • 11
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 میلاد  قبایی

شور حضرت رقيه شب سوم -(عينا مثال زهرا رقيه) * میلاد قبایی

1738
1

شور  حضرت رقيه شب سوم -(عينا مثال  زهرا رقيه) عينا مثال
زهرا رقيه
ذكر دل من
جان يا رقيه

يارقيه مدد ذكر رو سربندمه
بايدم به علم اينجوري تكيه بدم
خيلي وقته من از بچگي دارم ميگم
حاضرم جونمو پاي رقيه بدم

دنيا و محشر من
تضمينه با رقيه
حروله كن تو هيئت
دم بگير يا رقيه

" اي جانم يا رقيه..."
————————
دائم ميخونم
لعن اميه
هستم يه عمره
كلب رقيه

شامو كوفه شكست خورده ي ايثار تو
تيغ برنده ي زينب كبري شدي
عصمت فاطمي شجاعت فاطمي
همه ديدن چقدر شبيه زهرا شدي

زهرا بودن تماما
جلوه كرد تو وجودت
جون عالم فداي
اون صورت كبودت

" اي جانم يا رقيه..."
————————
عينا مثال
مولا اباالفضل
اي آرزوي
دريا اباالفضل

انبيا مشتري كرم و فضل تو
كرم و لطفت از هر آدمي بيشتر

  • سه شنبه
  • 26
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -( میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم) * ناشناس ؟؟؟

2637

شهادت حضرت رقیه(س) -( میان قافله  من بیشتر یاد پدر کردم) میان قافله من بیشتر یاد پدر کردم
پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم

میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا
شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم

پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم
چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم

من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر
ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم

تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی
لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم

اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم
از آن باشد که از کوی یهودیها گذر کردم

تو دندانت شکسته، من سرم، عمه دلش بابا
مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم

تو را که در بغل دارم دگر بابا چه کم دارم
مرا با خود ببر که چادر رفتن به سر کردم
شاعر:محمد جواد مطیع ها

  • یکشنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1399
  • ساعت
  • 01:03
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد