حضرت محمد صلی الله علیه و آله

مرتب سازی براساس

حاج سید مهدی میرداماد (مدح) -(مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی‌ست) *

1663
1

حاج سید مهدی میرداماد (مدح) -(مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی‌ست) مسجد یکی، مناره یکی و اذان یکی‌ست
قبله یکی، کتاب یکی، آرمان یکی‌ست
ما را به گرد کعبه طوافی‌ست مشترک
یعنی قرار و مقصد این کاروان یکی‌ست
فرموده است: «واعتصموا…، لا تفرّقوا»
راه نجات خواهی اگر ریسمان یکی‌ست
توحید حرف اول دین محمد است
اسلام ناب در همه جای جهان یکی است
مکر یهود عامل جنگ و جدایی است
پس دشمن مقابلمان بی‌گمان یکی است
سنی و شیعه فرق ندارد برایشان
وقت بریدن سرمان تیغشان یکی است
سادات، پیش اهل تسنن گرامی‌اند
اکرام و احترام به این خاندان یکی است
دشمن! دسیسه تو به جایی نمی‌رسد
تا آن زمان که رهبر بیدارمان یکی است

  • سه شنبه
  • 29
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر عباسی

سرود میلاد پیغمبر و امام صادق صلوات الله علیهما -(قلب اهل ولا،از دو نور خدا،با سُرور و شعف آشنا شد) * امیر عباسی

888

سرود میلاد پیغمبر و امام صادق صلوات الله علیهما -(قلب اهل ولا،از دو نور خدا،با سُرور و شعف آشنا شد) قلب اهل ولا،از دو نور خدا،با سُرور و شعف آشنا شد
موسم وحدت و جشن مولودیِ حضرت صادق و مصطفی شد
شده ذکر هر دل عاشق،یا احمد یا حضرت صادق
یا احمد یا حضرت صادق...

قلب اهل یقین،آسمان و زمین،با دل عاشقان شده همراه
آسمان گلفشان شده از مقدمِ دو جمال حق و حجتُ الله
آمده دو مصحف ناطق،یا احمد یا حضرت صادق
یا احمد یا حضرت صادق...

راه پر نورتان بر زمین و زمان راه خیر و طریق سعادت
ای سلاطین عشق دل اسیر شما در مسیر شما تا قیامت
می آیم بر هر دلی فائق،یا احمد یا حضرت صادق
یا احمد یا حضرت صادق...

مکتب اهل بیت بر تمام جهان راه آزادگی و نجات است
هر که شد پیرو مکتب اهل بیت ساکن وادیِ برکات است
باشم ای کاش بنده ا

  • یکشنبه
  • 23
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

صلوات -(در بزم همیشه سبز ایمان،صلوات) * محمد مهدی عبدالهی

868
0

صلوات -(در بزم همیشه سبز ایمان،صلوات) در بزم همیشه سبز ایمان،صلوات
در محضر آیه هاى قرآن،صلوات
با زمزمه ى نام "محمّد"، بفرست
همراه گل و نسیم و باران،صلوات

  • چهارشنبه
  • 30
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 11:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

جاذبهٔ توحیدی -(آیه آیه همه جا عطر جنان می‌آید) * یوسف رحیمی

892
4

جاذبهٔ توحیدی -(آیه آیه همه جا عطر جنان می‌آید) آیه آیه همه جا عطر جنان می‌آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می‌آید

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می‌آید

می‌رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه
با نفس‌های الهی تو جان می‌آید

بسکه در هر نفست جاذبهٔ توحیدی‌ست
ریگ هم در کف دستت به زبان می‌آید

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ست
قبلهٔ عزت و ایمان به جهان می‌آید

نور توحیدی تو در همه جا پیچیده‌ست
از فراسوی جهان عطر اذان می‌آید

عرش معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی‌ست در این جلوهٔ عالمتابت

خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد

خواست حق، جلوه کند روشنی توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد

ذکر لب‌ها

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1398
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مدح پیامبر ص -(ای شمس جهان و سر هستی) * رضا توحیدی

703

مدح پیامبر ص -(ای شمس جهان و سر هستی) مدح پیامبر ص

ای شمس جهان و سر هستی
از روی تو صد جهان به مستی
در وصف تو مانده لال آدم
ای فیض نخست و نور اقدم
در وصف تو شد چون خلق حیران
یک آیتی از تو گفت قرآن
تا عالم و آدم است بر پا
آیین محمد است بر جا
غم می‌‌رمد از فروغ رویش
هر عالم و آدمی به سویش
صد عالم و آدمی به یک بار
همتا نشود وِ را به یک تار
هر دل زده است گره به مویش
تا رو کند او مگر به سویش
آن جلوه پر فروغ دادار
در هر دو جهان بود مددکار
آیینه ذوالجلال احمد
گردون زده زیر بال احمد
تا قاب دو قوس رو به هو رفت
جبریل امین از آن فرو رفت
در خلوت سر و اوج هستی
زد تیشه به فرق بت پرستی
خوش شاه جهان به عرش هو رفت
با حضرت به حق گفتگو رفت
نبود به ج

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 23:58
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

نوحۀ پیامبر اکرم به همراه دانلود فایل صوتی سبک-(رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست) *

5979
2

نوحۀ پیامبر اکرم به همراه دانلود فایل صوتی سبک-(رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست) نوحۀ پیامبر اکرم
به همراه دانلود فایل صوتی سبک

رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست

فاطمه صاحب عزاست
فاطمه صاحب عزاست
زین مصیبت خون دل جاری ز چشم مرتضاست

آسمان گرید، برای رحمة للعالمین
ریخته، خاک مصیبت، بر سر روح الامین
بی کس و تنها شده، مولا امیرالمؤمنین
از زمین تا عرش اعلی بانگ واویلا بپاست

فاطمه صاحب عزاست
فاطمه صاحب عزاست

آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست

فاطمه، صاحب عزاست
فاطمه، صاحب عزاست

در کنار تربت پاک رسول مؤتمن
روز روشن، تیرباران شد، تن پاک حسن
زین مصیبت تا قیامت، سوخت قلب مرد و

  • پنج شنبه
  • 2
  • دی
  • 1389
  • ساعت
  • 18:48
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

در ماتم فراق پدر گریه می کنم *

8249
3

در ماتم فراق پدر گریه می کنم در ماتم فراق پدر گریه می کنم
همراه شمس و نجم و قمر گریه می کنم
شب ها و روزها ز غمش مویه می کنم
تا آخرین توان بصر گریه می کنم
خواب شبانه از سر زهرا پریده است
مانند شمع تا به سحر گریه می کنم
داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر

با لحن جانگدازی اگر گریه می کنم
پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم
قدر تمام اشک بشر گریه می کنم
خشکد اگر که چشمه ی اشکم دوباره من
با دیده های سرخ جگر گریه می کنم
شاعر:وحید قاسمی

  • یکشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اعظم(ص)مدیحه -( افتاده ز نو شور دگر در سر هستی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1605

پیامبر اعظم(ص)مدیحه -( افتاده ز نو شور دگر در سر هستی ) افتاده ز نو شور دگر در سر هستی
جان رقص‌کنان آمده در پیکر هستی
انوار خدا سر زده از منظر هستی
بخشیده به جان فیض دگر داور هستی
خوشتر ز جنان گشته جهان بشریّت
کز عالم جان آمده جان بشریّت

خیزید ز وصف رخ دلدار بگویید
با مشعل قرآن ره توحید بپویید
ز آیینۀ دل تیرگی شرک بشویید
ای گمشدگان گمشدۀ خویش بجویید
کان ماه مبارک به مبارک سحر آمد
از شوق رخش خنده ز خورشید بر آمد

دانی ز چه شیطان همه در جوش و خروش است
دانی ز چه آتشکدۀ فارس خموش است
یعنی که یم رحمت توحید به جوش است
خاموش که آوای خداوند به گوش است
این مشعل انوار سماوات و زمین است
خاموشی آتشکدۀ فارس از این است

بر خیز که شد نخل غم دل شجر طور
تا چند جفا

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:02
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

امیرالمؤمنین علیه اسلام -( خوشم با حب حیدر قد کشیدم ) * محمد جواد شیرازی

1407

امیرالمؤمنین علیه اسلام -( خوشم با حب حیدر قد کشیدم ) خوشم با حب حیدر قد کشیدم
دلم را از همه عالم بریدم

به غیر از مرتضی چیزی ندارم
به غیر از مرتضی چیزی ندیدم

چه شوری در دلم افکنده عشقش
پر از عشقم، پر از از خوف و امیدم

خوشم حلقه به گوش این سرایم
به هر محفل ثنایش را شنیدم

حیاتش ساده تر از بندگان بود
عجب شاه و امیری برگزیدم

گرفتار نگارم شُکْرُ لِللّٰه
علی را دوست دارم شُکْرُ لِللّٰه

صد و ده بار ذکر هو گرفتم
از این دنیا و اهلش رو گرفتم

مگر عقلم کم است از او نخوانم
مگر کم آبرو از او گرفتم

دل من زیر و رو شد از شبی که
به دستم در حرم جارو گرفتم

خراسان و نجف، این آبرو را
هم از این سو، هم از آن سو گرفتم

علی گفتم کمی زهرا بخندد
چه پاداشی از این با

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 04:43
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 حسین رئوفی

مدح نبی مکرم اسلام (ص) -( امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر ) * حسین رئوفی

1502
1

مدح نبی مکرم اسلام (ص) -( امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر ) امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر
امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر

همین است آنکه بر حقش دهد موسی قسم ، حق را
که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر

ابالزهرا ابالزهره ابالعلم و ابالعالم
ابالقاسم محمد مصطفی هست و ابالکوثر

تمام عمر لب نگشود بر نفرین این امت
برای رحمت پروردگار آمد پیام آور

به زیر سنگ دندانش شکست و باز پی در پی
لب پر خون دعا میکرد دشمن را به چشم تر

تجلی بخش نور معرفت باشد ز سر تا پا
نشان از مهربانیِ خدا دارد ز پا تا سر

خدا را بین که یک طفل یتیم و این همه شوکت
بوَد خُلق عظیمش زینت هر مسجد و منبر

همیشه در سلام او پیش دستی کرد حتی بر
صغیر و پیر و بیمار و فقیر و خادم و نوکر

محمد شهر علمِ عالم امکان علی بابش
در این ظلمت سرا او ماه و مهتابش بود حیدر

بدون مرتضی راه ورودی نیست بر احمد
محمد شاهراه عشق میباشد علی رهبر

سلام ای مقصد و مقصود بر مخلوق و بر خالق
سلام ای برترین عاشق وَ ای عبد خدا منظر

به عزرائیل فرمودی مدارا کن بر این امت
دلت شور مرا میزد همیشه تا دم آخر

جهان امروز پُر گشته ز سادات بنی الزهرا
ندید این را اگر هرکس هوالغافل هو الابتر

حَرایت پر ز حُر کرده عراق و شام را امروز
حرم ها چون نگین است و فدایی ها چو انگشتر

دلم راهی شد امشب تا مدینه گنبد خضرا
کمی هم آنطرف تر بر مزار عترت اطهر

شما هر یک رئوف و من «رئوفی» هستم و شاید‌
همین یک نسبت صوری نجاتم داد در محشر

حسین رئوفی

  • دوشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 07:11
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب

شعر فارسی و ترکی در مدح و میلادیه حضرت خاتم الانبیا (ص) و امام جعفر صادق (ع) -(امشب شده نورانی کون و مکان) * حاج داود بیدق داری

679

شعر فارسی و ترکی در مدح و میلادیه حضرت خاتم الانبیا (ص) و امام جعفر صادق (ع) -(امشب شده نورانی کون و مکان) امشب شده نورانی کون و مکان
گُلِ ستاره ریزد از آسمان
دو رکن ایمان آمد چون به جهان
جلوۀ روی خدا گشته عیان
بر فلک مقصد آمد
مظهر سرمد آمد
در سما گوید مَلَک
صادق و احمد آمد
دو شمع بزم شیدایی
سرمایۀ هر زیبایی
دو چلچراغ روشنگر دو تاجِ سر
رخشنده همچون دو گوهر این دو سرور
(آمد بهار ایمان
عالم شده گلستان)(2)

ترکی

گلدی جهانه مظهر علایق
یعنی چخوب گون تک امام صادق
مفخر انسان یارادوب یارادان
رئیس مذهب اولوبدور آنادان
جانِ خاتم گلوبدور
عشق عالم گلوبدور
شاه کرب و بلایه
صاحب دم گلوبدور
جسم جهانه جان گلدی
آئینۀ یزدان گلدی
شمع وجوده پروانه هم جانانه
گوهردی گنج ایمانه بو فرزانه
(گلدی محبوب یزدان
عالم اولوب گلست

  • سه شنبه
  • 29
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 20:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر ترکیب‌بند پیامبر(ص) -(ای لهجه‌ات ز نغمۀ باران فصیح‌تر) * سید محمد جواد شرافت

878
0

شعر ترکیب‌بند پیامبر(ص) -(ای لهجه‌ات ز نغمۀ باران فصیح‌تر) ای لهجه‌ات ز نغمۀ باران فصیح‌تر
لبخندت از تبسم گل‌ها ملیح‌تر

بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح‌تر

ای با خدای عرش ز موسی کلیم‌تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح‌تر

با دیدن تو عشق نمک‌گیر شد که دید
روی تو را ز چهرۀ یوسف ملیح‌تر

تو حُسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصۀ ناب نبوتی

هفت آسمان و رحمت رنگین‌کمانی‌ات
ذرات خاک و مرحمت آسمانی‌ات

احساس شاخه‌ها و نسیم نوازشت
شوق شکوفه‌ها، وزش مهربانی‌ات

تنها گل همیشه بهار جهان تویی
گل‌ها معطر از نفس جاودانی‌ات

لطف تو بوده شامل حال درخت‌ها
«حنّانه» بهره‌مند شد از خطبه‌خوانی‌ات

هر آفریده‌ای شده مدیون جود تو
بُرده نصیبی از برکات وجود ت

  • شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یامحمد(ص) _پیغمبر آخر زمانی یامحمد(ص) * اسماعیل تقوایی

456

یامحمد(ص) _پیغمبر آخر زمانی یامحمد(ص) پیغمبر آخر زمانی یا محمد
زیباترین نام جهانی یا محمد

تو صاحب خلق عظیمی یا محمد
صادق، امینی وکریمی یا محمد

امّیِ صاحب علم هستی یامحمد
بتهای عالم را شکستی یا محمد

نور دل آزادگانی یا محمد
ذکر شریف هر زبانی یا محمد

محبوب درگاه خدایی یا محمد
تو صاحب دلهای مایی یا محمد

ای اسوه بهر اهل ایمان یامحمد
ای افتخار هر مسلمان یا محمد

لعنت بر آنها که به تو توهین نمودند
توهین نه تنها بر تو، بر هر دین نمودند

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 6
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 21:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

در مدح حضرت محمد(ص) -(تا نگردیده است خورشیدِ قیامت آشکار) * صائب تبریزی

347

در مدح حضرت محمد(ص) -(تا نگردیده است خورشیدِ قیامت آشکار) تا نگردیده است خورشیدِ قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود زِ چشمِ اَشکبار

در بیابانِ عدم بی تُوشه رفتن مشکل است
در زمینِ چهرهء خود دانه ای اَشکی بکار

مزرعِ اُمّید را زین بیشتر مَپسند خشک
بر رگِ جان نشتری زن، قطره ای چندی ببار

دیدهء بیدار می باید رهِ خوابیده را
تا نگردیده است صبح از خوابِ غفلت سر بر آر

هر که یک دَم پیشتر بر خیزد از خوابِ گران
گُم نسازد دست و پا چون کَآهلان در وقتِ بار

انتظارِ شهپرِ توفیق بُردن کَآهلی است
خویش را اُفتان و خیزان بر به کُوی آن نگار

مور را ذُوقِ طلب آورد بال و پَر بُرون
غیرتی داری، تو هم پای طلب از گُل بر آر

چند باشی همچو خونِ مُرده پنهان زیرِ پوست؟
همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون اَنار

چند خواهی در میانِ بیضه بود اِی سُست پر؟
بال بر هم زن، برآ بر بامِ این نیلی حِصار

تا به کی در شیشهء اَفلاک باشی همچو دیو؟
نالهء آتش فشانی از سرِ غیرت بر آر

رشتهء طول اُمل را باز کن از پای دِل
از گریبانِ فلک، مانند عیسی سر بر آر

شبنم از روشندلی آیینهء خورشید شد
اِی کم از شبنم، تو هم آئینه را کُن بی غُبار

مشتِ خاکی از ندامت بر سرِ خود هم بریز
باد پیمایی کنی تا چند چون دستِ چنار؟

آرزو تا چند ریزد خار در پیراهنت؟
شعله ای بر خار خارِ آرزوی دل گُمار

پاک ساز آئینهء دل را زِ زَنگارِ هَوس
تا در آید شاهدِ غیبی به روی چون نگار

صحبتِ عشق و خموشی در نمی گیرد به هم
می شکافد سنگ را از شُوخ چشمی این شرار

زود خود را بر سرِ بازارِ جانبازان رَسان
چون زنانِ پیر در بستر مَکن جان را نِثار

چون لبِ پیمانه می بوسد دهانِ تیغ را
هر که از آئینهء آغاز، دید انجامِ کار

نیست از زخمِ کَجَک اندیشه پیلِ مست را
عاشقِ پُر دِل نیندیشد زِ تیغِ آب دار

ارمغانی بهرِ یوسف بهتر از آئینه نیست
چهرهء دِل را مُصفا ساز از گَرد و غُبار

بر دو عالم آستین اَفشان، یَدِ بیضا ببین
پاک کن حرفِ طمع از لب، دَمِ عیسی بر آر

مدتِ پیش و پسِ برگِ خَزان یک ساعت است
برگِ رفتن ساز کُن از رفتنِ خویش و تبار

صُلح کُن از نعمتِ دونان به خونابِ جگر
چند روزی همچو مردان بر جگر دندان فشار

آنچه بر خود می پسندی، بر کَسان آن را پسند
آنچه از خود چشم داری، آن زِ مردم چشم دار

زخمِ دندانِ ندامت در کمینِ فرصت است
بر زبان، حرفی که نتوان گفت آن را برمیار

تا نگیرد خوشهء اَشکِ ندامت دامنت
در قیامت آنچه نتوانی دِرو کردن، مَکار

جمله اَعضا بر گناه هم گُواهی می دهند
روزِ محشر در حُضورِ حضرت پَروردگار

یا زبان بندی برای این گُواهان فکر کن
یا زِ ناشایسته، چشم و گوش و لب را باز دار

هر سیه کاری که اَینجا سینه ها را داغ کرد
چون پَلنگ از خواب خیزد روزِ محشر داغدار

هر که چون اَفعی در اَینجا بی گناهان را گَزید
سر بُرون آرد زِ سوراخِ لَحد مانندِ مار

هر که اینجا دستِ رَد بر سینهء سائل نَهد
حاجبِ جَنّت گذارد چوب پیشش روزِ بار

تیره روزان را درین منزل به شََمعی دست گیر
تا پس از مُردن ترا باشد چراغی بر مزار

چون سبکباران زِ صحرای قیامت بگذرد
هر که از دوشِ ضَعیفان بیشتر بر داشت بار

بر حریرِ گُل گُذارد پای در صحرای حَشر
هر سبک دستی که بر دارد زِ راهِ خلق خار

هر که کار اهل حاجت را به فردا نفکند
روز محشر داخل جنت شود بی انتظار

جوی شیر و انگبین کز حسرتش خون می خوری
در رکاب توست، گر دل را کنی پاک از غبار

حله فردوس کز نورست تار و پود او
رشته های اشک توست آن حله ها را پود و تار

چشمه کوثر که آبش می دهد عمر ابد
دارد از چشم گهربار تو نم در جویبار

داری آتش زیر پا در کار دنیا چون سپند
در نظام کار عقبی، دست داری در نگار

فارغی در دنیی از اندیشه عقبی، ولیک
فکر اسباب زمستان می کنی در نوبهار

نفس کافر کیش را در زندگی در گور کن
تا بمانی زنده جاوید در دارالقرار

«ربنا انا ظلمنا» ورد خود کن سالها
تا چو آدم توبه ات گردد قبول کردگار

ورد خود کن «لاتذر» یک عمر چون نوح نبی
تا ز کفار وجود خود برانگیزی دمار

گر همه جبریل باشد، استعانت زو مجوی
تا شود آتش گلستان بر تو ابراهیم وار

صبر کن مانند اسماعیل زیر تیغ تیز
تا فدا آرد برایت جبرئیل از کردگار

دامن از دست زلیخای هوس بیرون بکش
تا شوی چون ماه کنعان در عزیزی نامدار

زیر پا آور هوای دیو نفس خویش را
چون سلیمان حکم کن بر انس و جن و مور و مار

چون کلیم الله، نعلین دو عالم خلع کن
تا ز رود نیل، ساغر بخشدت پروردگار

تا برآیی همچو عیسی بر سپهر چارمین
چارپای طبع را بگذار در این مرغزار

از صراط المستقیم شرع، پا بیرون منه
تا توانی کرد فردا از صراط آسان گذار

دست زن بر بر دامن شرع رسول هاشمی
زان که بی آن بادبان، کشتی نیاری بر کنار

باعث ایجاد عالم، احمد مرسل که هست
آفرینش را به ذات بی مثالش افتخار

تا نیامد رایض شرع تو در میدان خاک
سرکشی نگذاشت از سر ابلق لیل و نهار

کفر شد با خاک یکسان از فروغ گوهرت
سایه خواباند علم، خورشید چون گردد سوار

بود چشم آفرینش در شکرخواب عدم
کز صبوح باده وحدت تو بودی میگسار

ساقی ابداع چون مهر از لب مینا گرفت
چشم بیدار تو بودش ساغر گوهرنگار

بوسه ها بر دست خود زد خاتم استاد صنع
تا شد از لوح تو نقش آفرینش کامکار

اهلِ دنیا زِ رازِ آخرت دادی خبر
خواندی از پشتِ ورق،روی ورق را آشکار

محو گردیدند از نُورِ تو یک سر انبیا
ریزد انجم، چون شود خورشیدِ تابان آشکار

پنج نوبت کوفتی در چار رُکن و شش جهت
هفت اقلیمِ جهان را چون شُتر کردی مهار

در رهِ دین باختی دندانِ گُوهر بار را
رخنهء این حصن را کردی به گوهر اُستوار

از جهان قانع به نانِ خشک گشتی، وز کرم
نعمتِ روی زمین بر اُمّتان کردی نثار

ماه را کردی به انگشتِ هلال آسا دو نیم
ملکِ بالا را مُسخر ساختی زین ذوالفقار

کردی اندر گامِ اوِل، سایهء خود را وداع
چون سبکباران برون رفتی ازین نیلی حصار

سنگ را در پلهء مُعجز در آوردی به حرف
ساختن خصمِ دو دل را چون ترازو سنگسار

چون سلیمان است کَز خاتم جدا اُفتاده است
کعبه تا داده است از کف دامنت بی اختیار

چون بهار از خُلقِ خوش کردی معطر خاک را
رحمت العالمین خواندت ازان، پروردگار

با شفیع المذنبین، (صائب) فدای نامِ توست
از سرِ لطف و کرم، تقصیرِ او را وا گذار

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

متن شعر مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم -(هیچ کس هم شان با آیینه یکتا نشد) * محسن راحت حق

288

متن شعر مدح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم  -(هیچ کس هم شان با آیینه یکتا نشد) هیچ کس هم شان با آیینه یکتا نشد
اشرف خلقت به غیر از حضرت طاها نشد

با تمامی وجودم.. عاشق پیغمبرم
مهربان تر از رسول الله در دنیا نشد

خاتم پیغمبران و صاحب دین مبین
خواستم توصیف این آقا کنم اما نشد

در کتب گشتم بدنبال امینی بهترین..
با امانت تر کسی از او یقین پیدا نشد

احمد محمود می خوانند اورا عرشیان
مثل ختم المرسلین دیگر کسی والا نشد

رحمته للعالمین اصلا نمی فهمم که چیست
این لقب ولله.. ای افتادگان معنا نشد

جود و بخشش ریز خوار سفره احسان او
وسعت بخشیدنش در فکر عالم جا نشد..

در غدیر خم پیام حق به گوش ما رسید
جزامیر مومنان بر نفس ما مولا نشد

حیف بر اهل سقیفه بر منافق های دهر
خطبه های مصطفا یک ذره هم مبنا نشد

فاطمه باغ بهشت احمدی بود و کسی
در مصاف دشمنان رزمنده چون زهرا نشد

توصیه های نبی در مورد صدیقه اش
جز به مسماری به روی سینه اش امضا نشد

##محسن راحت حق

  • جمعه
  • 15
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 19:20
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 احمد ایرانی نسب

در زمینه ولادت پیامبر اعظم (ص) -(هوای شهر نسیم پیمبری دارد) * احمد ایرانی نسب

178

در زمینه ولادت پیامبر اعظم (ص) -(هوای شهر نسیم پیمبری دارد) هوای شهر نسیم پیمبری دارد
چقدر عطر گلاب معطری دارد
چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند
که این پسر قدم عشق پروری دارد
امیدوار به فردای بهتری شده ایم
زمانه در سر خود فکر بهتری دارد
نشسته اند به راهش همه پیمبرها
نوشته اند که او قصد دلبری دارد
خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که
پدر همیشه به فرزند آخری دارد

خدا سند زده قلب مرا به نام رسول
به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول

بزرگواری و عالیجناب یعنی تو
و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو
نگین خلقت عالم که حضرت زهراست
بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو
خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد
وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو
خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی
دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو
همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا
تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو

تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی
پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی

اویس وار نشستم به شوق آمدنت
میان سینه قَرَن‌ را نموده ام وطنت
برای دست گرفتن ز امتت کافیست
نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت
بیا برای همه دلبرانه حرف بزن
که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت
تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی
به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت
شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است
گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت

میان عرش عجب رفت و آمدی داری
چقدر عطر گلاب محمدی داری

نگاه مهر تو انسان نمود انسان را
چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را
اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه
میان چشم تو دیدیم نور قرآن را
چقدر رحمت محض است ربناهایت
میان دست تو دیدیم راه باران را
نگیر از همه ی عاشقان خود دل را
بخواه از همه ی عاشقان خود جان را
میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم
طلوع نور تو این نعمت فراوان را

جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت
نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت

به عرش میروی از جبرئیل بالاتر
به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر
کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد
و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر
هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد
هر آنکه رنگ محمد (ص) گرفت دریاتر
زمان آن شده دست از ترنج بردارند
برای آنکه ندیدند از تو زیباتر
بیا برای همه جان تازه ای بفرست
نشان بده که تویی از همه مسیحا تر

تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات
نثار مقدم خیرت چهارده صلوات

  • پنج شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 میثم مومنی نژاد

تک بیتی ودوبیتی در مدح پیامبر اعظم (ص) -(بر آمنه و حسن خصالش صلوات) * میثم مومنی نژاد

227

تک بیتی ودوبیتی در مدح پیامبر اعظم (ص) -(بر آمنه و حسن خصالش صلوات) بر آمنه و حسن خصالش صلوات
بر فاطمه و صبح وصالش صلوات

از مکه و از مدینه میبارد نور
یعنی به محمد و به آلش صلوات

  • پنج شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 10:06
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

تک بیتی ودوبیتی ورباعی در مدع پیامبر اعظم (ص) -(نازل شده خیر و برکاتی دیگرنازل شده خیر و برکاتی دیگر) * علی سلیمیان

213

تک بیتی ودوبیتی ورباعی در مدع پیامبر اعظم (ص) -(نازل شده خیر و برکاتی دیگرنازل شده خیر و برکاتی دیگر) نازل شده خیر و برکاتی دیگر
آورده خدا شاخ نباتی دیگر

بر قلب پیمبر صلواتی بفرست
بر حضرت صادق صلواتی دیگر

  • پنج شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 10:11
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم -(شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم ) *

5216
3

شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم  -(شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم ) شكر خدا زيارت پيغمبر آمديم

توفيق يار شد كه سوى اين در آمديم

ما لايق حضور تو هرگز نبوده ايم

لطف تو بود اين كه به اين محضر آمديم

آلوده ايم و از گنه خويش شرمسار

با دست هاى خالى و چشم تر آمديم

اى مهربانِ بنده نواز و بزرگوار

ما خائف از محاسبه محشر آمديم

ما دلشكسته ايم، وليكن اميدوار

ما را زخود مران كه بر اين باور آمديم

با آرزوى ديدن مهدى«عج» در اين ديار

از مروه تا صفاى تو چون هاجر آمديم

بوى گلى است در عرفات از حضور تو

سوى گل وجود تو ما با سر آمديم

ما داغدار كوچِ هزاران ستاره ايم

گريان ولى زداغِ گل ديگر آمديم

داغ بزرگ، مدفن پنهان فاطمه است

ما در پى زيارتِ اين مادر آمديم

(جواد محدثى

  • پنج شنبه
  • 19
  • آذر
  • 1388
  • ساعت
  • 12:32
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

زخم زبان-(رفتی و بی تو راحتی از ما گریخته) *

4845

زخم زبان-(رفتی و بی تو راحتی از ما گریخته) زخم زبان
رفتی و بی تو راحتی از ما گریخته
شادی ز قلب فاطمه بابا گریخته
امت دگر ز خانه ما پا کشیده اند
چندان که خنده از لب زهرا گریخته

وضع مدینه هم ز خیانت عوض شده است
آن عطر مهر و عاطفه زین جا گریخته
زخم زبان زنند به ما جای تسلیت
از این گروه روح تسلّا گریخته
همسایگان ز گریه مرا سرزنش کنند
شادی ز ما و رحم از این ها گریخته
حتی بِلال هم به علی سر نمی زند
او هم ز سوء واقعه گویا گریخته

  • دوشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1389
  • ساعت
  • 20:39
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

نوحۀ پیامبر اکرم به همراه دانلود فایل صوتی سبک-(رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست) *

9615
9

نوحۀ پیامبر اکرم  به همراه دانلود فایل صوتی سبک-(رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست) نوحۀ پیامبر اکرم

به همراه دانلود فایل صوتی سبک

رحلت پیغمبر و قتل حسن قتل رضاست

فاطمه صاحب عزاست
فاطمه صاحب عزاست
زین مصیبت خون دل جاری ز چشم مرتضاست

آسمان گرید، برای رحمة للعالمین
ریخته، خاک مصیبت، بر سر روح الامین
بی کس و تنها شده، مولا امیرالمؤمنین
از زمین تا عرش اعلی بانگ واویلا بپاست

فاطمه صاحب عزاست
فاطمه صاحب عزاست

آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست

فاطمه، صاحب عزاست
فاطمه، صاحب عزاست

در کنار تربت پاک رسول مؤتمن
روز روشن، تیرباران شد، تن پاک حسن
زین مصیبت تا قیامت، سوخت قلب مرد

  • دوشنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1389
  • ساعت
  • 21:26
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
استاد سید هاشم وفایی

در دفاع از ساحت شریف پیامبر اسلام -( بی نور خدا جهان منور نشود ) *استاد سید هاشم وفایی

2504

در دفاع از ساحت شریف پیامبر اسلام -( بی نور خدا جهان منور نشود ) بی نور خدا جهان منور نشود
بی عطر محمدی معطر نشود
با گرد اهانت هزاران بوجهل
آئینۀ اسلام مکدر نشود

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

  • یکشنبه
  • 28
  • دی
  • 1393
  • ساعت
  • 12:18
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

مدح و مناجات با رسول اكرم (ص) -( آن روز که چشم اشک ریزم دادند ) *استاد سید رضا موید

1558
1

مدح و مناجات با رسول اكرم (ص) -( آن روز که چشم اشک ریزم دادند ) آن روز که چشم اشک ریزم دادند

از داغ تو آه شعله خیزم دادند

من هیچ نداشتم به کف، شکر خدا

از عشق محمد همه چیزم دادند

شاعر : استاد سید رضا موید

  • جمعه
  • 14
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( گذشت رفرف طبعم به بام عرش علا ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1338
1

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( گذشت رفرف طبعم به بام عرش علا ) گذشت رفرف طبعم به بام عرش علا

به نام نامی سبحان ربی الاعلی

غذا دهنده مور ضعیف در دل سنگ

فنا کننده خصم قوی به باد فنا

برون کشنده ناقه ز سنگ سینه کوه

عیان کننده اژدر به چوپ خشک عصا

مهیمن است و عزیز و حکیم و قدوس است

در آن کتاب که خود گفته نحن نزلنا

به پیش حکمش هر سرو قامتی خاصع

به ذکر حمدش هر سنگ ریزه ای گویا

زدست غیب همی رزق دائمی بخشد

به مور در دل سنگ و به وحشی صحرا

خبیر سر درون پرده پوش عیب برون

علیم عالم غیب و قدیر براشیا

به موریانه دهد قدرتی که بتواند

ز اوج تخت به زیر آورد سلیمان را

صفیر مرغ دل هستی از ترانه اوست

به موج موج فضا با نوای روح فزا

گذشته عمر به جرم و خطا و غفلت

  • جمعه
  • 14
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 14:59
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1670
2

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت ) ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت

ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت

هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت

هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت

پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت

حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت

در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را

در وصف تو می خوانم ماکان محمد را

خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند

تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند

جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند

بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند

حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند

حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند

با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را

فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم iرا

ای روح قدس را بال از طایر اقبالت

آیات کتاب الله در حسن و

  • جمعه
  • 14
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:05
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1469
1

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری ) تو نازنین دو عالم فرشته یا بشری

ستاره ای به زمین، آفتاب یا قمری

به خوبی همه خوبان روزگار قسم

که هر چه خوب کنم وصف تو، تو خوب تری

رواق دیده و محراب ابرویت گویند

که هم تو کعبۀ دل هم تو قبلۀ نظری

نماز نافله ی شب به رؤیت تو خوش است

که عاشقان خدا را ستارۀ سحری

به هر چمن که گذر می کنم تو سر و چمن

به هر طرف که نظر افکنم تو جلوه گری

چگونه وصف تو را با زبان شعر کنم

که از تغّزل و از قطعه و قصیده سری

تو را مقایسه با دلبران روا نبود

که دلبران جهان دیگرند و تو دگری

به لاله زار نبوّت که باغ سبز خداست

تو اوّلین شجر استیّ و آخرین ثمری

تو پیشتر ز رسولان رسول حق بودی

تو تا خداست خدا همچنان پیام

  • جمعه
  • 14
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1618
1

پیامبر اکرم(ص)-مدح -( تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی  ) تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی

نکوتری ز کلام و فراتر از سخنی

اگر تمام نکویان شوند پروانه

تو در تجمّع آنان، چراغ انجمنی

جنان به باغ گلی ماند و تو صاحب باغ

جهان چو یک چمن است و تو سرو آن چمنی

به "قُل اَنَا بشرٌ مثلکم" شدی توصیف

مباد اینکه بگویند حیّ ذوالمننی

"تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد"

که جان جان جهانی و در لباس تنی

رواست تا همه ارواح با خضوع و خشوع

کنند سجده تو را بس که نازنین بدنی

کنند ناز به اهل بهشت در صف حشر

به روی اهل جهنّم، اگر تو خنده زنی

چگونه وصف تو را گویم؟ ای خدا مرآت!

که باب فاطمه و پیشوای بوالحسنی

گهر به خود ز چه نازد؟ تو لعل لب بگشا

که دُر پراکنی و رونق گ

  • جمعه
  • 14
  • آبان
  • 1395
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

پیامبر اعظم(ص)مدیحه -( ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است ) * مهدی رحیمی زمستان

1419
1

پیامبر اعظم(ص)مدیحه  -( ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است ) ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بسیار خوشحال است

فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است

زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند
که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است

پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال،اقبال است

محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است

به پایش ریختند از نورها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز ْمثقال است

نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است

جهان را می زند برهم چ

  • جمعه
  • 26
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

پیامبر اعظم(ص)مدیحه -( بامداد امید بود و نوید ) *استاد حاج غلامرضا سازگار

1774
1

پیامبر اعظم(ص)مدیحه -( بامداد امید بود و نوید ) بامداد امید بود و نوید
خنده زن سر زد از افق خورشید
با خط نور در سپهر نوشت
صبح دانش به شام جهل دمید
شب به پایان رسید انسانها
صبح قرآن دمید انسانها

قطره ها ذره ها به لحن فصیح
ریگ ها سنگ ها بصوت ملیح
همه بانگ رسایشان تکبیر
همه ذکر مدامشان تسبیح
خیزد از دشت و باغئ نخل و گیاه
نغمه لا اله الا الله

عید امید و عید وجد و سرور
مردن تیرگی ولادت نور
عید مستضعفان ودای ظلم
عید مه طلعتان زنده بگور
عید رشد جوان و عزت پیر
عید آزادی زنان اسیر

عید میلاد سید عرب است
شب حق روز و روز کفر شب است
تن حماله الحطب در نار
عید تبت یدا ابی لهب است
عید وحدت که در صف توحید
عزلت مسلمین شود تجدید

دوستان را به اتفاق قیام
دش

  • شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مدح حضرت رسول اکرم (ص) -(وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت) * علی کفشگر

920

مدح حضرت رسول اکرم (ص) -(وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت) وصف تو را خدا به بیانی رسا نوشت

روز ازل به یمن شما « هَل اَتی » نوشت

زیباترین قصیده ی خلقت کلید خورد

آن جا که استعاره ی چشم تو را نوشت

هفت آسمان خلاصه ی « وَالشّمس » روی توست

دیباچه ی فروغ تو را « والضّحی » نوشت

وقتی که در جهان به تجلّی در آمدی

اسرار « یا» و «سین » تو را در خفا نوشت

منظور خلقتی و خداوند از ابتدا

نام تو را به دفتر خود مبتدا نوشت

آن گاه آیه آیه تو را منتشر نمود

تشریح انبعاث تو را در حرا نوشت

نوری شد و تمام تو را در خودش سرود

در «نَجم » و «دَهر » و «نور » و « دُخان » بر ملا نوشت

آن قدر خوب و پاک و زلالی که دست حق

یک پرده از مقام تورا در «کسا» نوشت

محمودِ آفرینشی،ا

  • شنبه
  • 19
  • خرداد
  • 1397
  • ساعت
  • 20:02
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد