تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند       
	گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
	کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد         
	بی تولاّی تو حتّی پر کاهش ندهند
	به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم      
	هر که خا ک تو نشد عزت  و جاهش ندهند
	دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن       
	که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
	تو نوازش کنی ، آن را که نگاهش نکنند       
	تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند
	تلخی عشق حلاوت ندهد میثم را
	تا که سوزِ سحر و اشک و پگاهش ندهند 
	شاعر:سازگار
- یکشنبه
- 13
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:16
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه