• دوشنبه 3 دی 03


شعری در فراق امام زمان(در خلوتم که حرف مرا گوش می کنی )

2268
1

در خلوتم که حرف مرا گوش می کنی
هر زشتی ام که هست فراموش می کنی
شرمنده می شوم ز رویت هزار بار
وقتی که تو نگاه خطا پوش می کنی
رگاه درد و دوری و غربت شود شروع
ما را برای خویش غزل نوش می کنی
چون سوزم از شرار ستمهای روزگار
این شعله را به خنده تو خاموش می کنی
شرط ملازم است که پا جای پا نهد
خود را تو با غلام چه هم دوش می کنی
از دیگران حساب مرا کرده ای جدا
از بس مرا عنایت آغوش می کنی
در بین مردمی و نمی بینمت چرا
ما را به خویش خوانده و مدهوش می کنی
چون می شوم به میکده غرق معارفت
مستم کنی و خالی ام از هوش می کنی
از دکترین مهدویت فارغم که تو
تشدید بر ارادت خودجوش می کنی
جام می و سبوی شهادت به دست توست
آخر مرا خریده و می نوش می کنی
در انتظار آمدنت ایستاده ایم
ما را برای جبهه کفن پوش می کنی انشاءالله
از کربلا صدای تو را بشنویم زود
ای خوش دمی که نغمه چاووش می کنی
 

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 9:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران