بینوایم، نوای من، مهــــدیست
دردمــــندم، دوای من مهدیست
من غریبم در این زمــان، ولی
مـــونس و آشنای من، مهدیست
گر چه از داغ هجر می سوزم
راضیم چون شفای من مهدیست
گــه به یادش ز خواب برخیزم
نیمۀ شـــب دعای من، مهدیست
من نـــخواهم بهشت، بی مهدی
جنت بـــــا صفای من، مهدیست
در دم مــــــــــرگ با ولایت او
آخرین حرف نای من، مهدیست
چون قیامت ز خــــاک برخیزم
اندر آنجا نـــــدای من، مهدیست
آن که در روز حشـر می بخشد
از عنایت خطــای من، مهدیست
- دوشنبه
- 14
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 7:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
صمدنیکی