• جمعه 28 اردیبهشت 03


شعر سینه زنی شهادت حضرت زهرا(در خونه پر از هیزم،نداره فرق برا مردم9

2514
3

در خونه پر از هیزم،نداره فرق برا مردم
كی سوخت و كی فدا شد
با زور پا چنان هل داد،كه در روی سرم افتاد
از پیكره جدا شد
چه آتیشی چه بلوایی،نمیگم من چه چیزایی
تو سینم جابجا شد
داره اَمونم میبره،دارم یه دنیا دلهره
حس میكنم كه محسنم،دیگه تكون نمیخوره
آخ جیگرم سوخت،وای پسرم سوخت
توی كوچه چه غوغا بود،كار مردم تماشا بود
فقط بی حرمتی بود
هنوز خونم رو دیواره،چی شد محسن همش كاره
اون میخ لعنتی بود
چی می دونی لگد خوردن،زسینه میخ در آوردن
برام چه زحمتی بود
فلك دل صبور نداشت،تار شده بود و نور نداشت
چه جوری خونه سوخت كه اون،حرارت و تنور نداشت
آخ جیگرم سوخت،وای پسرم سوخت
هوا تیره است پر از دوده،كه هر چی تو فلك بوده
پیش چشام عوض شد
چقدر دشمن دلش سنگ ِ،چنان زد كه دیگه رنگ ِ
دنیا برام عوض شد
به رنگ خون روی دستم،به پشت در حنا بستم
ولی حنام عوض شد
چشای اشك بارون من،دستای پر از خون من
علی رو انداخت یاد اون،شب حنا بندون من
آخ جیگرم سوخت،وای پسرم سوخت
شاعر:مهدی اکبری

  • دوشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران