ای هم آشیانم،عزیزم، چرا زلانه می روی
با پره شكسته، زلانه،چرا شبانه می روی
جوجه های نازت،كنارت،نشسته گریه می كنند
چون تا با پیكری، پُر از زخم، زتازیانه می روی
نور دیده مرو،قد خمیده مرو،آه از این جدایی
ای فرشته ی من،چرا پرت شكسته
قلب مهربانت ،چرا به غم نشسته
ای امید دلها ،یا فاطمه یا زهرا
بی رمق نگارم،مكن تو كار خانه
گفته ای پس از مرگ ،بشویمت شبانه
شاعر:حاج احمد واعظی
- دوشنبه
- 14
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 15:33
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه