• یکشنبه 4 آذر 03


شعر سینه زنیشهادت حضرت زهرا(دارد غریبی تو نفس گیر می شود)

2561
1

دارد غریبی تو نفس گیر می شود
باید به پشت در بروم دیر می شود
در باغ خُرّم من و تو یا علی ببین
باد خزان چگونه سرازیر می شود
این دشمن حرامی و روبه صفت چرا
این جا برای شیر خدا شیر می شود
در بین شعله سوره تكبیر خواندنی است
این سوره پیش چشم تو تفسیر می شود
در پشت در به راه تو می جنگم و ببین
این میخ ها به سینه ی من تیر می شود
این در شكست و دختر من هُل كرده است
او را به حجره ای ببرش پیر می شود
اَجر رسالت پدرم را  گرفته ام
با ضرب در زفاطمه تقدیر می شود
زاین پس دگر نیاز به عم یجیب نیست
دارد دعای فاطمه درگیر می شود
ناد علی مو خوندم میون آتیش
اُف به تو رو نشوندم میون آتیش
وقتی به پات می سوختم در وسط دود
روشنی رو كشوندم  میون آتیش
زپیش رویت ،خسته نشستم
زپا فتادم ،شكست دستم
من كوثرم اما زمینای تو مستم
در كل عالم من طرفدار تو هستم
یا امیرالمؤنین حیدر، یا امیرالمؤنین حیدر
هیچ كی خبر نداره از حال زارم
برای زنده موندن اُمید ندارم
خجالتم زروی مقدس تو
بیشتر از این نداشتم به پات بذارم
آتیش گرفتم، تا تو بمونی
پیر تو گشتم ،توی جوونی
كردم حمایت از تو با پهلوی خونی
شاهد مثال فاطمه قد كمونی
یگانه حامی شیر خدایی
یار گرامی شیر خدایی
گواه پاكی  شیر خدایی
تو زندگانی شیر خدایی
عشق و جوانی شیر خدایی
تو یار خسته ی شیر خدایی
سرو شكسته ی شیر خدایی
ترانه ی دل شیر خدایی
تمام حاصل شیر خدایی
تو زور بازوی شیر خدایی
تمام نیروی شیر خدایی
ای بهترین یار علی زهرا
زهرا علمدار علی زهرا
کاش بودم شعله تا شمع مزارت می شدم
چلچراغ زائر شب زنده دارت می شدم
کاش بودم پرچم حاشیه دار ماتمت
تا که زینت بخش بزم سوگوارت می شدم
کاش بودم حلقه حلقه همچو زنجیر عزا
در کف دل بی قرار بی قرارت می شدم
کاش بودم در شب شام غریبان تا که من
پاسدار خیمه ی بی پاسدارت می شدم
شاعر:حاج محمود کریمی

  • دوشنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 16:5
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران