آخرش دلم كباب شد
روسرم فلك خراب شد
فاطمه رفتی و حیدر
شده حیرون ،شده حیرون
پاشو دلبرت رسیده
كی به روت پارچه كشیده
پاشو چشمام شده زهرا
پر بارون، پر بارون
انگاری یه عمری خوابی
به علی بده جوابی
باوفا،حالا چرا
می خوای علی رو جا بذاری
بی كسم ،دلت می آد
بری منو تنها بذاری
چه بلایی سرم اُمد
بچه های قد و نیم قد
همه بغض كرده نشستند
دور بستر ،دور بستر
هستیه رفته به بادم
بی تو دشمن شاد شادم
پاشو باز اشكامو پاك كن
جون حیدر، جون حیدر
منو از ریشه سوزوندی
جونم و رو لب رسوندی
پاشو باز، ای دل نواز
كارای خونه رو بگردون
آشنا ،محض خدا
دوباره دستاس و بچرخون
@eyvoontala
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
- سه شنبه
- 15
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه