من به قربان تو و درد و رنج غربتت
اشک زینب می شود لاله های تربتت
زینبم من زینبم، جان رسیده بر لبم ۲
دستهایت را پدر، کس نمی بندد دگر
رفتی و بر اشک تو، کس نمی خندد دگر
زینبم من زینبم، جان رسیده بر لبم ۲
کوفه بابای مرا، کس نمی داند چه کُشت؟
تیغ زهر آلوده و ماجرای کوچه کُشت
زینبم من زینبم، جان رسیده بر لبم ۲
شمع خاموشم بگو، سوز و آوایت چه شد؟
کــــــــــودکان چشم انتظار، نان و خرمایت چه شد؟
زینبم من زینبم، جان رسیده بر لبم ۲
ای حسین جان لب گشا، با دو چشم خون فشان
تـــو بخوان قرآن ولی، سوره کوثر بخوان
- پنج شنبه
- ۱۷
- اسفند
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۵:۹
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه