من غریب و تنهایم
من عزیز زهرایم ۲
آفتاب عمر من ، کم کم روی بام آمد
بوی مادرم زهرا ، امشب به مشام آمد ۲
من غریب و تنهایم
من عزیز زهرایم ۲
سر تا به قدم دردم ، بی یار و طبیبم من
چون طایر پر بسته ،در خانه غریبم من ۲
من غریب و تنهایم
من عزیز زهرایم ۲
ای مدینه از چشمم ، ریزد اشک تنهایی
جان دادم من امشب
گردیده تماشایی ۲
من غریب و تنهایم
من عزیز زهرایم ۲
مانند گل افسردم ، از باد خزان امشب
آسوده شدم آخر ، از زخم زبان امشب ۲
من غریب و تنهایم
من عزیز زهرایم ۲
- پنج شنبه
- ۱۷
- اسفند
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۶:۵۴
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه