بعد از شهادت
هر شب از درد فـراقت مــینمایم زمزمــه
رفتـی و مـن ماندم و یک خانۀ بیفاطمه
غریبم من ، غریبم من ...
****
رفتـی ای آرام جـانم رفتـی ای دلدار من
خیـز و بنگـر ای بهار من به حال زار من
غریبم من ، غریبم من ...
****
خیـز و بنگر بر حَسَن آن زینت دامانِ تو
زانوی غم در بغـل بگرفتـه از هجـرانِ تو
غریبم من ، غریبم من ...
****
دیدهاش را از غمت گریان نماید این پسر
غصّـهاش را از پـدر پنهان نماید این پسر
غریبم من ، غریبم من ...
****
خاطرات ضرب سیلی قاتل جانش شده
هر شب از داغ تو چون شام غریبانش شده
غریبم من ، غریبم من ...
شاعر : امير عباسي
- شنبه
- 19
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 15:43
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه