دل خونین دیدۀ گریان از زمین برداشت دست سقا را
ببوسد با سینۀ سوزان حامی قرآن، شاخ طوبی را
زادۀ زهرا سبط پیغمبر (2)، یا اَبوفاضل 2
دو دست خود بر کمر بگرفت، گفت و عباسم جان به قربانت
چرا در خون خفته ای جانا، رسم شقائی بوده پیمانت
چرا گلگون گشته از خونت چهرۀ همچون ماه تابانت
کنم بر سر از غمت جانا، یکه و تنها خاک صحرا را
زادۀ زهرا سبط پیغمبر (2)، یا اَبوفاضل 2
تو در خواب و در حرم طفلان، گشته بی خواب و تشنۀ آبند
به خاکِ غم خفته اند جانا، کام عطشان و زار و بی تابند
زادۀ زهرا سبط پیغمبر (2)، یا اَبوفاضل 2
- سه شنبه
- 22
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه