• جمعه 2 آذر 03


شعری در وصف حضرت حر(خدایا قطره بودم متصل کردی به دریایم)

2929
3

خدایا قطره بودم متصل کردی به دریایم
برون آورد دست رحمتت از دار دنیایم
من آن آواره ای بودم که کوی یار را جستم
و یا گمگشته ای بودم که مولا کرد پیدایم
به جای آنکه از درگاه لطف خود کند دورم
صدا کرد و پذیرفت و پناهم داد مولایم
بود بهر من از امروز نام حرّ برازنده
همانا افتخارم بس که دیگر حرّ زهرایم
سر و دست و تن و جانم هزاران بار قربانش
که مولا کرد زنجیر اسارت باز از پایم
سراپا غرق اشک خجلتم یارب نمی‌دانم
که چشم خود چگونه بر روی عباس بگشایم
یقین دارم یقین دارم که می‌بخشد مرا زینب
اگر بیند که دامن پر شده از خون سیمایم
دعا کن یابن زهرا تا ز تیر و نیزه و خنجر
به جای اکبرت از هم شود پاشیده اعضایم
به خود گفتم که شاید از کرم بخشی گناهم را
ندانستم که در نزد حبیبت می‌دهی جایم
نبسته باب توبه بر روی کس توبه کن
مرا از باب توبه سوی خود آورد آقایم
پايگاه رضيع الحسين عليه السلام
شاعر:غلامرضا سازگار

  • شنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 9:1
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران