این دل برای دیدن روی تو تنگ است
در فکر این نامردمان تزویر و ننگ است
کوفه مهیای مهیا بهر جنگ است
آقا دل این کوفیان از جنس سنگ است
اینان حسین جان حرمت مهمان ندارند
کور وکرند این کوفیان درمان ندارند
من پیش بینی میکنم باران نیزه
این گرگها هستند همیاران نیزه
زینب شود غرق غم و حیران نیزه
فریاد واویلا رسد از جان نیزه
گریم برای خواهری در بین گودال
تا که ببیند بسملش را بی پر و بال
دانم که معجرها رود آقا به غارت
بر خواهرت مولا شود اینجا جسارت
بعد تو زینب میرود سوی اسارت
بر روی نیزه کم شود صبر و قرارت
کوفه بساط غم مهیا کرده آقا
کوفه میا کوفه میا ای جان زهرا
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 13:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه