اگرچه بر سر دارم میا به كوفه حسین
هنوز زمزمه دارم میا به كوفه حسین
سلام من به تو ای آفتاب هستی بخش
چراغ محفل تارم میا به كوفه حسین
نوشته ام كه بیائی ولی به صفحۀ خاك
به اشك خود بنگارم میا به كوفه حسین
میان كوفه غریبانه می زنم فریاد
امید و صبر و قرارم میا به كوفه حسین
به سنگساری مهمان اگرچه می كوشند
امامِ آینه دارم میا به كوفه حسین
در این دیار به سرنیزه لاله می چینند
گلِ همیشه بهارم میا به كوفه حسین
بیا به همره زینب از این سفر برگرد
امید جان فكارم میا به كوفه حسین
برای آن كه نگردی تو بی علی اكبر
دمادم است شعارم میا به كوفه حسین
نشسته حرمله در انتظار اصغرِ تو
ببین كه واهمه دارم میا به كوفه حسین
پیام آخر مسلم برای تو این است
گذشته كار ز كارم میا به كوفه حسین
به گریه گفت "وفائی" ز مسلم بن عقیل
به درد و غصه دچارم میا به كوفه حسین
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 16:28
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه