كوفه و بوی غریبی و من و تنهایی
كوفه و نیمه شب و غُصه ي بی ماوایی
كوفه و سُنَت دیرینه ي مهمان داری
كوفه و تلخ ترین طعم غم بی یاری
كوفه تفسیر كند معنی كوچه گردی
بهترین كِسوَت این شهر بُوَد نامردی
كوفه سوغات به جز سنگ ندارد برگرد
شانه بر زلف به جز چنگ ندارد برگرد
كوفه و سنگ زنانش همه جا مشهورند
بهر خون ریختن تو همگی مامورند
شهر نفرین شده ي كوفه اگر دشمن توست
روز و شب در سرشان توطئه ي كشتن توست
كوفه غوغاست همه شور و هیاهو دارند
چند وقتی است كه با تیر و كمان خو دارند
هر كسی طرح نویی بهر قتالت داده
بر زبانها سخن نسل كشی افتاده
شرم دارم به تو گویم كه چه در سر دارند
آرزوی زدن نیزه به اكبر دارند
به همان طفل كه مادر به كنارت خواباند
طرح آن تیر ِ سه شعبه تن من را لرزاند
حرف افتاده كه عباس نباید باشد
او نباشد همه ي لشكر تو می پاشد
با خبر سازمت این قوم كه بی احساسند
تیر در چله همه منتظر عباسند
طرح دادند خیامت همه غارت بشود
اهل بیتت همه راهی اسارت بشود
آب از سر كه گذشته ست دگر میگويم
بر سر دارم و با خون جگر می گویم
وای از آن روز كه سجاد تو بیمار شود
زینبت جای ابالفضل علمدار شود
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 17:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه