اينجا به غير از شورهزاري نيست ، برگرد
در اين خزان جاي بهاري نيست برگرد
دستم به دامانت مكش دامن ز دستم
آرامشم اينجا قراري نيست برگرد
ديدي تمام نخلها سر نيزه بودند
این باغ جز ابر غباري نيست برگرد
اينجا براي سر بريدن دشت در دشت
تيغ است امّا هيچ ياري نيست برگرد
از تيرهاي حرمله پيداست حتّي
رحمي به طفل شير خواري نيست برگرد
وقتي زدستت آب مينوشيد دشمن
دل گفت اينجا چشمه ساري نيست برگرد
بگذار بوسم بوسهگاه مادرم را
آه اين گلوي نيسواري نيست برگرد
- شنبه
- 26
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 17:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه