مرثيه سربه زانوي ماتم گذاشته
دستي زغيب، قافيه را «غم» گذاشته
شعرم به سمت كرببلا رفت وحُرشدم
ديدم خدا دوباره مَحَلم گذاشته
ازماجراي گريه ي آدم مشخص است
راهي براي توبه ي ما هم گذاشته
عشق حسين موهبتي كبريايي است
ماندم چه منتي سرعالم گذاشته
صدها هزارسجده به جا آورم كم است
پروردگارفيض دمادم گذاشته
وقتي حسين آينه ي رحمت خداست
ديگرچرا عذاب جهنم گذاشته
روضه بخوان، كه دست به نقديم روضه خوان
درجيب گريه خرج محرم گذاشته
بايد به فكرزخم گلوي حسين بود
دراشك چشم، فاطمه مرهم گذاشته
نشنيده ام به جان خودم ازكسي هنوز
آقا براي نوكرخود كم گذاشته
- یکشنبه
- 27
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 6:16
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه