شکر خدا که حاجت من مستجاب شد
بر من بیا بیا به محرم خطاب شد
شکر خدا نمرده ام و زنده ام هنوز
وز بُقچه ام لباس سیاه انتخاب شد
اینجا نفس زدن به گدا اوج می دهد
اینجا فقیر آمده و عبد ناب شد
باور نکردنی است که در بین روضه ها
قدری شدن شبیه گدا هم ثواب شد
از بس میان سینه نوشتم حسین حسین
تا اینکه خاطرات دلم یک کتاب شد
آنقدر در انتظار محرم به سر زدم
دیدم که اشک گوشه چشمم حباب شد
وقتی منادی سفر عشق روضه خواند
شیب الخضیب شنیدم و قلبم کباب شد
- یکشنبه
- 27
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 14:50
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه