صاحب عزای بزم ماتم،یابن الزّهرا
قربان آن شال عزای کربلایت
ای همنشین غصّه و غم،یابن الزّهرا
هر روزوشب خون می چکد از دیدگانت
باران غم داری دمادم،یابن الزّهرا
ای کاش این شب ها کنارت می نشستم
تا اینکه باشم با تو همدم،یابن الزّهرا
تا کی نباید روی ماهت را ببینم
تا کی شوم محروم عالم،یابن الزّهرا
از دوری ات ابر نگاهم رنگ خون است
زخمی شده پلک نگاهم،یابن الزّهرا
ترسم بمیرم لحظه ای رویت نبینم
آن دم شود قبرم جهنّم،یابن الزّهرا
دارم دعا بین قنوت گریه هایم
روز فرج گردد فراهم،یابن الزّهرا
وقتی بیایی یا لثارات الحسینت
باشد منقّش روی پرچم،یابن الزّهرا
- دوشنبه
- 28
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 5:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه