• جمعه 2 آذر 03


شعر ورود به محرم(بگـذار گـریـه، درد دلم را، دوا کـنـد)

1341

بگـذار گـریـه، درد دلم را، دوا کـنـد
چشمـم نـظـر بـه قـافـلـه ی کـربـلا کـنـد
مـــاه مـحــــرم آمــده تــا آفـتـاب هــــم
هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه وا کـنـد
شایسته است هر که دلش می طپـد به عشق
دل را درین فـضـای معـطر،  رهـا کـنـد
دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست
شـایــد نگــاه مـعـجــزه،  آن را دوا کـنـد
این جا هـنـوز اصغر شش ماهه تشنـه است
ای کـاش چشمِ حرمله قـدری خطا کـنـد
عـبـاس مـی رود کــه غـرورِ فـرات را
بـا کــودکــان تـشـنـه جـگـر، آشنـا کـنـد
زینب به خیمه چشم بـه راه است بـاز هم
شـایــد حسیـن، زنـده بمانـد، خـدا کـنـد
فرصت کجاست تا که به شمشیر کینه شمر
سـر از تـنِ تـمـامِ شـهـیـدان جـدا کـنـد
غیر از سرِ حسین، که قرآن ناطق است
شاعر:محمد روحانی

  • دوشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 9:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران