حیدر ، رسیده موسم جداییمون
ببین شده چشام یه کاسه خون
دنیا برای من شده زندون
وقتی ، کبودی صورتمو دیدی
بگو که از حسن چی پرسیدی
که هر چی شد تو کوچه فهمیدی
بگم بدونی ، گل تو با هجوم وحشیونه پژمرد
بیا که همسرت تو کوچهها کتک خورد
ببین که محسنت هنوز نیومده مرد
مادر ، مرو ... مادر
******
حیدر ، نگاهی به زخمای بازوم کن
یه پارچه ای پهن روی پهلوم کن
زینب و مجتبی رو آروم کن
حیدر ، نشد برا محسن بابا شی
باید که بعد از این تو تنها شی
مراقب حسین من باشی
ز درد پهلو ، نمی تونم حسینمو بغل بگیرم
دعام اینه خدا کنه که زود بمیرم
از این که رو میگیرم از تو سر به زیرم
مادر ، مرو ... مادر
******
بابا ، اونا که گفتن پای دین هستن
طناب به دست مرتضی بستن
پهلوی دخترت رو بشکستن
بابا ، غصه و غم شد رو سرم آوار
من بودم و یه لشگر از اشرار
گذاشتنم بین در و دیوار
نبودی بابا ، ببینی دشمنای دین چقدر پلیدن
حسین و زینب و حسن داشتن میدیدن
جلو چشام علی رو رو زمین کشیدن
مادر ، مرو ... مادر
شاعر : میثم میرزایی
- سه شنبه
- 29
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 8:43
- نوشته شده توسط
- feiz
hossein.r.r
شهادت مظلوووومانه حضرت زهرااااااااا (س)تسلیت
پنج شنبه 12 بهمن 1396ساعت : 11:57