اذان بلال
یــاور طاهــا بگــو أذانـــی مــؤذّن مــا بگــو أذانــی
ای اذان گوی شهر پیغمبر کن به تکبیرت نهی از منکَر
آه و واویلا ، آه و واویلا
****
دلـم ز صــوتت زیـر و زِبَر شد زنـده بــرایم یاد پدر شد
ای أذانِ تــو مــونس جــانم همدمم گشته درد پنهانم
آه و واویلا ، آه و واویلا
****
ببیـن دلـم در مــاتم نشسته ببین شدم من پهلو شکسته
تو به تکبیرت بانگ غربت زن در اذانــت دادِ ولایـت زن
آه و واویلا ، آه و واویلا
شاعر : امير عباسي
- سه شنبه
- 29
- اسفند
- 1391
- ساعت
- 15:55
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه