• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم)

2410

 هر شب ستاره ریزم و شب را سحر کنم

برآفتاب، گریم و بی ماه سر کنم

من آن گلم که در غم هجران باغبان

رفع عطش به باغ، زخون جگر کنم

 

زهرای کوچک علی ام کز امام خویش

در موج غم چو فاطمه س دفع خطر کنم

با گریه و نماز شب و خانه داری ام

پیوسته نام مادر خود زنده تر کنم

شب ها به موج غصّه زنم خویش را به خواب

تا گریه ی مخفیانه برای پدر کنم

بابا برو زخانه برون روزها که من

بنشینم و نگاه به دیوار و در کنم

فضّه تو ساعتی پدرم را به حرف گیر

تا من به جای خالی مادر نظر کنم

هر چند کودکم، بگذارید نیمه شب

وقت نماز چادر او را به سر کنم

ماه غریب شهر مدینه بیا بگو

بی تو چگونه من شب خود را سحر کنم

دیدم که ریخت خصم ستمکار بر سرت

قدّم نمی رسید که خود را سپر کنم

همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم

این جامه ی من است که باید به بر کنم

مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر

تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم

زآن دردها که مادر من با کسی نگفت

(میثم) بگو که سوز تو را بیش تر کنم

شاعر:میثم

 

  • پنج شنبه
  • 1
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 7:4
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران